ترجمه امالى شيخ مفيد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه امالى شيخ مفيد - نسخه متنی

محمد بن محمد مفيد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخن ناشر:


بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
1- بنياد پژوهشهاى اسلامى ، كه به منظور احياى فرهنگ غنى اسلام و نشر معارف اهل البيت عليهم السّلام تأ سيس شده ، از يك سال پيش فعّاليّت فرهنگى و پژوهشى خود را بر اساس موازين علمى و شيوه هاى تحقيقاتى با همكارى جمعى از استادان و محقّقان حوزه و دانشگاه آغاز كرده است . و در اين راه مقدّس از همه پژوهشگران و صاحب نظران استمداد مى كند. برقرارى ارتباط و همكاريهاى پژوهشى و نيز انعقاد قرار داد با محقّقان و مترجمان و مؤ سّسات علمى و فرهنگى براى تأ ليف ، ترجمه ، تصحيح متون و چاپ و نشر آثار برجسته اسلامى از جمله فعّاليتهاى بنياد به شمار مى رود.
2- چنان كه مى دانيم از دير باز دانشمندان فارسى زبان ، به ترجمه آثار عربى توجّهى خاصّ داشته اند، كه نقطه اوج آن را مى توان در ترجمه هاى گوناگون قرآن سراغ گرفت . بنا به روايتى نخستين بار سلمان فارسى قرآن را به فارسى ترجمه كرد .
ترجمه قرآن به زبان فارسى در تمامى دوره هاى گذشته - در مجموع - رواج فراوان داشته ، و امروزه صدها نمونه آن زينت بخش كتابخانه ها و موزه هاست ، برخى از آنها نيز چاپ شده ، و بى ترديد دهها ترجمه ديگر بر اثر حوادث گوناگون از بين رفته است .
3- علاوه بر ترجمه قرآن ، عنايتى بسزا به ترجمه احاديث نيز مبذول شده است ، كه از آن جمله مى توان ترجمه (شهاب الا خبار) را نام برد، كه گويا پيش از تاريخ تحرير نسخه كتابخانه مدرسه غرب همدان - به فارسى برگردانده شده است از اواخر سده هشتم هجرى به بعد، كه يكى از پربارترين و ارزنده ترين ادوار ترجمه متون عربى به فارسى محسوب مى شود؛ و نيز در دوره صفويه و قاجاريّه - نهضتى در ترجمه آثار مهمّ علمى اسلامى پديد آمد، و بخش قابل ملاحظه اى از متون عربى به فارسى برگردانده شده است . در اين دوره عدّه اى از علماى شيعه ، علاوه بر تأ ليف كتابهايى به زبان فارسى ، بسيارى از آثار گذشتگان را نيز به فارسى ترجمه كرده اند، كه از ميان آنان به عنوان نمونه مى توان اشخاص زير را نام برد:
ابو سعيد حسن بن حسين شيعى سبزوارى (از علماى سده هشتم )؛ وى علاوه بر تأ ليف آثارى به فارسى مانند: راحة الا رواح و مونس الا شباح (در ظرائف احوال حضرت رسول و ائمه عليهم السلام ، كه در 753 ه . ق از تأ ليف آن فراغت يافته ) ، كتابهايى را نيز به فارسى ترجمه كرده است ، از آن جمله : ترجمه كشف الغمة ، بهجة المباهج (ترجمه و تلخيص مباهج المنهج في مناهج الحجج قطب الدّين كيدرى ) و مصابيح القلوب (ترجمه 53 حديث نبوى ) .
كمال الدّين حسين بن خواجه عبد الحقّ الهى اردبيلى متوفّاى 940 ه . ق ؛ وى علاوه بر تأ ليف كتبى به فارسى مانند: تفسير الهى (تفسير تمامى قرآن )، منهج الفصاحة في شرح نهج البلاغة ، و تاج المناقب في فضائل الائمّة الاثنى عشر، بعضى از آثار گذشتگان را نيز به فارسى ترجمه كرده است ، از آن جمله : خلاصه الفقه (ترجمه ارشاد الا ذهان علّامه حلّى ) ، ترجمه مهج الدّعوات سيد ابن طاوس و ترجمه رساله امامت ، فخر الدّين أ بو الحسن علىّ بن حسن زوارى ، كه تا سال 947 ه . ق - تاريخ ختم تفسير فارسى وى - در قيد حيات بوده است . وى علاوه بر تأ ليف آثارى به فارسى مانند: ترجمة الخواصّ (تفسير قرآن ، معروف به تفسير زوارى )، روضة الا برار (شرح نهج البلاغه )، لوامع الا نوار الى معرفة الائمّة الا طهار، مجمع الهدى (در قصص ‍ انبياء)، و شرح صحيفه سجاديه ، بعضى از متون عربى را نيز به فارسى برگردانده است ، از آن جمله : آثار الا خيار (ترجمه تفسير منسوب به امام حسن عسكرى عليه السلام )، ترجمه المناقب (ترجمه كشف الغمّة )، ترجمه احتجاج طبرسى ، مكارم الكرائم (ترجمه مكارم الاخلاق )، ترجمه أ ربعين شهيد اوّل ، وسيلة النجاة (ترجمه اعتقادات صدوق )، مفتاح النجاة (ترجمه عدّة الدّاعى ابن فهد)، و طراوة اللّطائف (ترجمه طرائف سيّد ابن طاوس ).
ملا فتح اللّه كاشانى ، مفسّر معروف متوفّاى 988 ه . ق ؛ وى علاوه بر تأ ليف كتابهايى به فارسى مانند: تفسير منهج الصادقين ، خلاصة المنهج ، تنبيه الغافلين و تذكرة العارفين (در شرح نهج البلاغه )، بعضى از آثار گذشتگان را نيز به فارسى ترجمه كرده است مانند:
كشف الاحتجاج (ترجمه احتجاج طبرسى ) و ترجمه قرآن (و اين بجز سه تفسير وى بر قرآن است ) .
ملا محمّد صالح بن محمّد باقر قزوينى روغنى ؛ وى علاوه بر تأ ليف شرح فارسى نهج البلاغه ، آثارى را به فارسى ترجمه كرده است ، از آن جمله : بركات المشهد المقدس (ترجمه عيون اخبار الرضا (ع)، ترجمه صحيفه سجّاديّه ، ترجمه عهدنامه مالك اشتر، و ترجمه توحيد مفضّل ، كه تاريخ فراغت از آن 1080 ه . ق بوده است .
آقا حسين محقّق خوانسارى ، متوفّاى 1099 ه . ق ؛ وى علاوه بر تأ ليف شرح هيأ ت فارسى قوشچى ، داراى ترجمه هايى است ، از آن جمله : ترجمه قرآن ، و ترجمه صحيفه سجاديه ، علّامه محمّد باقر مجلسى ، متوفّاى 1110 ه . ق ؛ وى علاوه بر تأ ليف آثارى ارزنده به عربى از جمله : مرآة العقول و بحار الا نوار، و تأ ليف كتابهايى به فارسى همچون : اختيارات الا يّام ، اوقات الظهر و العصر، تحفة الزائر، جلاء العيون ، حقّ اليقين ، حلية المتقين ، حياة القلوب ، زاد المعاد، عين الحياة ، مشكاة الا نوار، و مقباس المصابيح ، آثارى را نيز به فارسى ترجمه كرده است ، از آن جمله : ترجمه باب حادى عشر، ترجمه توحيد مفضّل ، ترجمه حديث جبر و تفويض ، ترجمه حديث سعد بن عبد اللّه ، ترجمه حديث رجاء ابن أ بى ضحّاك ، ترجمه حديث عبد اللّه بن جندب ، ترجمه حديث ستّة اشياء ليس للعباد فيها صنع ، ترجمه خطبة البيان ، ترجمه خطبة الرّضا (ع) في التوحيد، ترجمه دعاء الجوشن الصغير، ترجمه دعاء المباهلة ، ترجمه دعاء سمات ، ترجمه دعاء كميل ، ترجمه الرّسالة الذّهبيّة (معروف به طبّ الرّضا (ع)، ترجمه زيارت جامعه ، ترجمه صحيفه سجّاديّه ، ترجمه عهدنامه مالك اشتر، ترجمه فرحة الغرى سيّد ابن طاوس ، و ترجمه قصيده دعبل خزاعى .
آقا هادى مترجم ، فرزند ملا محمّد صالح مازندرانى متوفّاى 1120 ه . ق ، وى علاوه بر تأ ليف كتابهايى به فارسى مانند: شرح شرح شمسيه و شرح معالم ، صاحب ترجمه هايى است ، از آن جمله : ترجمه قرآن ، ترجمه صحيفه سجّاديّه ، ترجمه شافيه ، و ترجمه كافيه از ابن حاجب .
آقا جمال محمّد بن حسين خوانسارى ، متوفّاى 1125 ه . ق ، وى علاوه بر تأ ليف كتابهايى به فارسى مانند: شرح غرر الحكم آمدى ، جبر و اختيار، شرح احاديث طينت ، نيّت و اخلاص ، و مبدأ و معاد، برخى از آثار را نيز به فارسى ترجمه كرده است ، از آن جمله : موائد الرّحمن في ترجمة القرآن (معروف به تاج التراجم )، ترجمه الفصول المختارة ، ترجمه مفتاح الفلاح شيخ بهائى ، ترجمه الصلاة و اذكارها، و ترجمه صحيفه سجّاديه .
سيّد علىّ بن محمّد بن أ سد اللّه امامى اصفهانى ، معروف به مترجم ، متوفّاى حدود 1130 ه . ق ، وى كتابهايى را به فارسى ترجمه كرده است ، از آن جمله : خصال ، كمال الدّين و تمام النعمة ، عيون أ خبار الرّضا (ع)، امالى صدوق ، مهج الدّعوات ، مصباح المتهجّد، مصباح كفعمى (كه مجموعا به هشت بهشت معروف است ) ، ترجمه شفاء ابن سينا، و ترجمه شرح اشارات خواجه نصير الدّين طوسى .
سيد احمد بن محمّد حسينى اردكانى يزدى ، از علماى سده سيزدهم ، وى علاوه بر تأ ليف كتابهايى مانند فضائل الشيعه ، شجرة الا ولياء و سرور المؤمنين في احوال امير المؤمنين (ع)، كتابهايى را نيز به فارسى ترجمه كرده است ، از آن جمله :
ترجمه عيون اخبار الرّضا (ع)، ترجمه ارشاد شيخ مفيد، ترجمه بحار الانوار (بخشهاى احوال امام جواد و امام هادى و امام عسكرى عليهم السلام ) ، ترجمه كمال الدّين و تمام النّعمة ، ترجمه عوالم العلوم (شامل بخشهاى : 1- احوال حضرت زهرا (ع) 2- احوال حضرت مجتبى (ع) 3- احوال حضرت سجّاد (ع) 4- احوال حضرت باقر (ع) 5- احوال حضرت صادق (ع)، كه تاريخ فراغت از آن شعبان 1238 بوده است ) .
شيخ محمّد تقى معروف به آقا نجفى اصفهانى متوفّاى 1332 ه . ق ، وى علاوه بر تأ ليف كتابهايى ، آثارى را به فارسى ترجمه كرده است ، از آن جمله :
ترجمه توحيد صدوق ، ترجمه ثواب الا عمال ، ترجمه عقاب الا عمال ، كاشف النقاب (ترجمه عيون اخبار الرّضا (ع)، ترجمه السماء و العالم (جلد چهاردهم بحار الانوار)، و ترجمه الا لفيّة و النفليّة .
و بالاخره ، پس از انقلاب شكوهمند اسلامى به رهبرى حضرت امام خمينى مدّ ظله العالى ، و تحوّل شگرفى كه در مسائل فرهنگى ايجاد شد، حركتى شايسته در خصوص ترجمه آثار و متون عربى به فارسى و بالعكس ‍ شروع شده ، كه در خور بحث و بررسى جداگانه اى است . البتّه در بنياد پژوهشهاى اسلامى ، در باره :
ترجمه ، دوره ها و شيوه هاى آن ، و نيز كتابشناسى تاريخى موضوعى ، كتابهاى ترجمه شده از عربى به فارسى ، تحقيقاتى به عمل آمده ، و مجموعه اى در اين زمينه در دست تأ ليف است كه ان شاء اللّه تعالى پس از تكميل بزودى منتشر خواهد شد.
4- امالى شيخ مفيد يكى از متون ارزشمند حديثى شيعه اماميّه است ، كه متكلّم و فقيه اهل البيت ، شيخ مفيد، با درايت و خبرويّت خاصّ خويش ‍ گزيده اى از احاديث را در زمينه تفسير آيات ، مواعظ، مباحث امامت ، فضايل امير المؤمنين و ديگر ائمّة عليهم السلام و مطالبى مفيد و گوناگون جز اينها، طى 43 مجلس به ترتيب ذيل بر جمعى از شاگردان املا كرده است .
در ماه رمضان سال 404 9 مجلس در ماه شوال سال 404 1 مجلس در ماه رجب سال 407 5 مجلس در ماه شعبان سال 407 4 مجلس در ماه رمضان سال 407 5 مجلس در ماه رمضان سال 408 2 مجلس در ماه رمضان سال 409 8 مجلس در ماه شعبان سال 410 1 مجلس در ماه رمضان سال 410 1 مجلس در ماه رمضان سال 411 4 مجلس
جالب توجّه است كه بدانيم :
اولا: اين مجلس به طور پراكنده برگزار مى شده ، و حتّى در سالهاى 405 و 406 به عللى كه بر ما مخفى است فترتى به وجود آمده ، و هيچ گونه مجلسى تشكيل نيافته ، و بدين جهت شيخ نجاشى از كتاب امالى به نام (الامالى المتفرّقات ) ياد كرده است .
ثانيا: سه چهارم اين مجالس در ماه رمضان ، و بقيّة در ماه رجب و شعبان ، و تنها يك مجلس در ماه شوال برگزار شده و در بقيّه ماههاى سال اصلا مجلسى تشكيل نيافته است .
ثالثا: از روزهاى هفته بيش از همه ، روز شنبه و سپس دوشنبه و چهارشنبه مجلس برقرار مى شده ، و در بقيّة ايّام هفته اصلا مجلسى برگزار نشده است .
افرادى كه در مجالس مزبور شركت كرده و نامشان در اوايل برخى مجالس ‍ آمده عبارتند از:
1- ابو الحسن علىّ بن محمّد بن عبد الرّحمن فارسى ، راوى امالى ).
2- فرزند وى : ابو الفوارس 3- برادر وى : ابو محمّد عبد الرّحمن 4- حسين بن على نيشابورى 5- ترجمه امالى شيخ مفيد كه اينك توسّط بنياد پژوهشهاى اسلامى انتشار مى يابد اثر دانشمند محترم آقاى حسين استاد ولى است ، كه به شيوه اى فنّى و با رعايت امانت بر اساس متن مصحّح امالى باشراف محقّق بزرگوار آقاى على اكبر غفّارى به فارسى روان و ساده ، و در عين حال استوار در آمده ، به گونه اى كه اميد مى رود عموم خوانندگان را سودمند افتد.
در پايان توفيق هر چه بيشتر مصحّح و مترجم محترم را از خداوند متعال مسأ لت دارد.
بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى
على اكبر الهى خراسانى
14 ربيع الثانى 1406 6 دى 1364


مقدمه مترجم:


اجمالى از زندگانى مؤلف .
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
نام و نسب وى
نام گراميش (محمّد) است فرزند محمّد بن نعمان كه به (شيخ مفيد) ملقّب گشته و به (ابن المعلّم ) معروف مى باشد. نجاشى نسب او را به تفصيل تا يعرب بن قحطان ضبط كرده است . گويند: يكى از دانشمندان اهل تسنّن بنام علىّ بن عيسى رمّانى در اثر مباحثه اى كه در يكى از موضوعات علمى با وى داشته او را به (مفيد) ملقّب ساخته است .
مدح و ثناى دانشمندان در باره وى
علماى علم رجال و تراجم از عامّه و خاصّه (شيعه و سنّى ) با عبارات گوناگون و تعبيرات مختلفى وى را ستوده و هر كدام بگوشه اى از حيات درخشان اين بزرگمرد علم و عمل و دانش و تقوى اشارتى داشته اند. ابن حجر گويد:
(وى از حدّ بسيار نازلى از خوراك و پوشاك برخوردار بود، دلى خاشع و عشقى فراوان به علم و دانش داشت . وى نزد دانشمندان بسيارى درس ‍ خوانده ، و در مكتب فرقه اماميّه به اعلى درجه آن دست يافته و ب آخرين قلّه هاى آن رسيده بحدّى كه در باره او گفته شده : او را بر هر پيشوائى در علم و دانش منّتى عظيم است .
پدرش در واسط معلّم بود و در همان جا متولّد شد و در عكبرى به قتل رسيد. گويند:
عضد الدّولة بزيارتش مى رفت و بهنگام بيمارى از وى عيادت مى كرد. و شريف ابو يعلى جعفرى كه داماد او است گفته : وى (مفيد) اندكى در شب مى خوابيد سپس برخاسته بنماز و مطالعه و درس و تلاوت قرآن مشغول مى گشت ).
عماد حنبلى از ابن ابى طىّ حلبى نقل كرده كه وى گفت : (او يكى از بزرگان شيوخ اماميّه ، و در علم كلام و فقه و جدل پيشتاز است . وى با قدر و
منزلت بزرگى كه در دولت آل بويه داشت با اين حال با هر صاحب نظرى به بحث و مناظره مى نشست . او بسيار صدقه مى داد، و كاملا فروتن بود، و نماز و روزه فراوان بجا مى آورد، و لباسى زبر و خشن به تن مى كرد، و عضد الدّولة زياد بزيارت وى مى رفت . مردى ميان بالا و لاغر اندام و گندم گون بود. هفتاد و شش سال عمر كرد و بيش از دويست تصنيف و تأ ليف از خود بيادگار گذارد. داستان تشييع جنازه او مشهور است كه در آن روز هشتاد هزار نفر از شيعيان او را تشييع كردند، و در ماه مبارك رمضان در گذشت . خدايش ‍ رحمت كند-).
و ابن نديم گويد : (ابن المعلّم ابو عبد اللّه كسى است كه رياست متكلّمان شيعه در عصر ما به او منتهى شده است ، وى در صناعت كلام از تمامى همگنان خود پيشى گرفته و بسيار باريك بين و ژرف نگر و خوش حافظه مى باشد. من او را ديده ام و او را مردى بلند پايه در علم و فضيلت يافته ام ).
و نيز گويد : (ابن المعلّم ابو عبد اللّه محمّد بن محمّد بن نعمان كسى است كه رياست همگنان او از شيعيان اماميّه در علم فقه و كلام و آثار به وى منتهى شده است ).
دانشمندانى ديگر نيز بنوبه خود سخنانى در جلالت شأ ن و علوّ مقام وى گفته اند كه بجهت رعايت اختصار از ذكر آنها خوددارى مى شود، و آنچه گفته آمد مشتى از خروار، و جرعه اى از درياى بيكران فضل و دانش اوست ، و با اين حال از همين مختصر كه مذكور شد نمودار مى گردد كه شيخ بزرگوار مفيد- رضوان اللّه تعالى عليه - در هر فضيلتى از فضائل كه براى انسان كامل امكان دسترسى ب آنست از علم و عمل و زهد و تقوا و ديگر فضائل سر آمد معاصرين خويش است و از همه آنان در اين گونه فضائل گوى سبقت را ربوده است .
راستى كه او مصداق اتمّ و اكمل ، و آيينه تمام نماى اين سخن امام على عليه السّلام است كه فرموده :
(سعى كنيد تا چشمه سارهاى دانش ، و چراغهاى ديجور، و ژنده پوش ، و فراخ دل باشيد، كه بدين صفات در آسمان معروف ، و در زمين مذكور گرديد).
جامعيّت وى در علم و عمل
امّا در باره دانش او همين گفتار ابن حجر بس كه : (او را بر هر پيشوائى در علم و دانش منّتى عظيم است ) صرف نظر از اينكه گفته : (وى به اوج قلّه دانش دست يافته و عشقى فراوان به علم و دانش دارد). و صرف نظر از گفتار ابن ابى طىّ كه : (وى در علم كلام و فقه و جدل پيشتاز است ).
و امّا در باره عمل او، همين گفتار شريف ابى يعلى جعفرى در عبادت او كافى است كه : (اندكى به شب مى خفت و سپس برخاسته به نماز و مطالعه و درس مى پرداخت )، و همين دليل است كه وى مردى شب زنده دار بوده چه كه نماز شب بهترين شاهد اخلاص و صفاى قلب و دعوى صدق ايمان است . و نيز بيشتر روزها را روزه مى داشته كه ابن ابى طىّ گفته : (بسيار نماز و روزه بجاى مى آورد).
و امّا در زمينه زهد و سادگى و خشونت لباس و سطح پائين بودن زندگى و فروتنى قلبى وى به سخن ابن حجر گوش فرادار. و بايد دانست كه خشونت خوراك و پوشاك از ويژگيهاى حضرت مسيح (ع)، و فروتنى قلبى از ويژگيهاى حضرات زكريّا و يحيى و مادر يحيى عليهم السّلام بوده است .
و امّا در زمينه انفاق ، سخن ابن ابى طىّ را بخاطر بسپار، و در زمينه مجاهدت در راه خدا باين گفتار توجّه نما كه : (او را دويست تصنيف و تأ ليف است ) صرف نظر از تدريس و تعليم او حتّى در ساعات نيمه شب چنان كه ابن ابى طىّ گفته است .
تمامى اين صفات و كمالات ، از ايمان درست او به حق ، و شدّت و سختگيرى وى در امور الهى ، و استواريش در دين ، و عمل خالصانه اش ‍ براى حق ، و فنايش در ولايت محمّد (ص) و آل عصمت عليهم السّلام خبر مى دهد، و گواهى صادق بر همه اينهاست .
شاگردانى كه بدست وى تربيت يافته و در مكتب او پرورده گشته و از شاخسار دانش او خوشه چيده اند كسانيند كه خود فخر ب آنان افتخار مى ورزد، و روزگار از شرفى كه بوجود آنان يافته بخود مى بالد، و هر كدام چون قمرى در فلك علم و دانش ، و ستاره اى در آسمان فهم و كوشش ‍ مى درخشند.
در هر رشته اى از علوم ادبى ، فقهى ، اصولى ، كلامى ، تاريخى كه بنگرى شاگردان وى را در رديف اوّل از صاحبان آن علوم مى يابى ، بلكه پاره اى از آنان پايه گذار و يا مجدّد آن علوم بوده اند، و نام گرامشان در طول تاريخ آن علوم پيوسته بر سر زبانهاست . البتّه مرحوم شيخ مفيد كه استاد همه آنهاست رأ س و رئيس و اصل و ريشه تمامى ايشان بحساب مى آيد. راستى كه خداى سبحان - جلّ جلاله - تا چه اندازه نظر لطف و عنايت به وى داشته ! نخستين بار بذر وجودش را در نژادى اصيل و با فضيلت بكاشت ، سپس او را از ذهنى تيز، و حافظه اى نيرومند، و نبوغى سرشار، و عقلى كامل ، و ژرف نگرى ويژه اى برخوردار ساخت ، تا اينكه بدرجه اى از علم و دانش و فضيلت رسيد كه دانشمندان عامّه و خاصّه بر استادى و تفوّق و برترى و پيشتازى وى گواهى داده اند، و كارش بجائى رسيده كه تأ ليف گرانمايه اش تمامى پر بار و متناسب با نيازهاى عصر خويش ، و خود در مباحثاتش پيروز، و نظريّاتش همه صائب و درست مى باشد.
راستى كه مى توان موقعيّت اين بزرگ دانشمند را در ميان اقران و امثالش ‍ همچون قمرى در وسط آسمان و خورشيدى در ميان منظومه شمسى و شاه فرد ممتاز گردنبند مرواريد تمثيل نمود.
راستى كه وى از همه معاصرينش نيكوتر، و خوش فهم تر، و در خوراك و پوشاك خشن تر، و از لحاظ عقل وافرتر، و از نظر علم و دانش برتر، و از جهت جهاد در راه خدا كوشاتر بود. زمان بوجودش ارج يافت ، و مشام تاريخ از بوى خوشش تازه گشت ، و زنان از زائيدن چون اويى عقيم گشتند.
ما كجا مى توانيم به كنه عظمت او پى ببريم ، هرگز؟! اوصاف او در قلّه اى بلند و دور از دسترس است كه گامهاى وصف ما هر چند بلند باشد به فراز آن نرسد، و هر چند بكوشيم به عشرى از فضايل و كمالات او دست نيابيم . پس ناگزير به عجز و ناتوانى خويش اعتراف مى كنيم و سخن را بهمين مقال بپايان مى بريم ، و سلام و درود خداوندى را بر روان پاك وى نثار مى داريم .
گوهر پاك وى از مدحت ما مستغنى است فكر مشّاطه چه با حسن خدا داد كند
اساتيد وى
اساتيد و دانشمندانى كه مرحوم مفيد از خرمن دانش آنان بهره برده و آثار و احاديث پيامبر (ص) و آل عصمت (ع) و ديگر مسائل علمى را از آنان روايت نموده بسيارند و تعداد آنان بالغ بر شصت نفر مى باشد كه در اينجا بنام ده تن از معروفين و مشهورين آنان ذيلًا اشاره اى مى رود :
1- احمد بن محمّد بن حسن بن وليد قمّى 2- جعفر بن محمّد بن قولويه قمّى 3- علىّ بن محمّد بن زبير كوفى 4- محمّد بن علىّ بن حسين بن موسى بن بابويه قمّى (شيخ صدوق ) 5- محمّد بن عمر تميمى بغدادى معروف به ابن الجعابى 6- محمّد بن عمران مرزبانى 7- محمّد بن احمد بن جنيد كاتب اسكافى 8- محمّد بن حسين بزوفرى 9- محمّد بن علىّ بن رياح قرشى 10- حسين بن علىّ بن ابراهيم معروف به (جعّل )
شاگردان وى
چنان كه گذشت شاگردانى كه در مكتب وى تربيت يافته اند جملگى از بزرگان علم و استوانه هاى مذهب بوده اند كه از جمله مى توان : مرحوم سيّد مرتضى ، و سيّد رضى (جامع نهج البلاغه )، و شيخ طوسى ، و نجاشى ، و سلّار، و مظفّر بن على حمدانى (از سفراء امام زمان )، و كراجكى را نام برد، و تعداد آنان به شانزده تن مى رسد كه اسامى شريف آنان در مقدّمه بحار الانوار و غيره آمده است .
تأ ليف وى
همان طور كه در ابتداى مقال اشاره شد مرحوم مفيد بيش از دويست تصنيف و تأ ليف از خود بيادگار گذاشته كه دست غدّار روزگار اكثر آنها را از بين برده است و نام 194 كتاب از آنها در كتب تراجم و فهرستها آمده كه بجهت رعايت اختصار از برشمارى و تكرار آنها خوددارى مى شود ، و از معروفترين آنها مى توان از: الارشاد، و الجمل ، و الفصول العشرة ، و امالى ، و اوائل المقالات ، و شرح عقايد صدوق ، و مقنعه در فقه نام برد.
تاريخ ولادت و وفات و محلّ دفن وى
مرحوم شيخ مفيد در 11 ذى قعده سال 333 يا 338 در عكبرى كه از نواحى دجيل عراق است ديده بجهان گشود، و در شب جمعه چهارم ماه مبارك رمضان سال 413 در بغداد ديده از جهان بر بست . تشييع جنازه با شكوهى از وى بعمل آمد كه هشتاد هزار نفر در آن شركت داشتند، و مرحوم سيّد مرتضى در ميدان اشنان همان شهر بر وى نماز گزارد. پيكر او را نخستين بار در خانه اش دفن كردند و پس از چند سال به مقابر قريش انتقال داده شد و پايين پاى حضرت جواد عليه السّلام كنار آرامگاه استاد بزرگوارش ابن قولويه بخاك سپرده شد.
وى مدّت هفتاد و پنج سال يا بيشتر در كمال عزّت و شرافت و سعادت و فضيلت و طهارت در اين دنيا زيست ، و پس از عمرى تلاش و كوشش در راه تحقّق آرمانهاى الهى اش و دفاع از حقّ و حقيقت و شناساندن و چهره پليد باطل دار فانى را بدرود گفت . سلام و درود خداوند بر او در آن روز كه متولّد شد و در آن روز كه ديده از جهان بر بست و در آن روز كه زنده از قبر بر انگيخته خواهد گشت .
حسين استاد ولى


سخنى در باره ارزيابى كتاب حاضر:


جمله نغز و حكمت آميز مشهورى است كه :
خذوا العلم من افواه الرّجال (دانش را از زبان مردان دانش بگير). شايد فلسفه اين سخن اين باشد كه يك دانشمند بهترين چيزهائى را كه مى داند يادداشت مى كند، و از ميان آنها بهترينش را حفظ مى كند، و از ميان محفوظات خود بهترين آنها را براى گفتن انتخاب مى نمايد، بدين جهت در موضوعات علمى ، مطالبى را كه يك دانشمند بر زبان مى راند غالباً مطالب ناب و برگزيده اى است كه در طول مطالعات و درسها و تحقيقات و كنكاشهاى خويش بدست آورده است .
با توجّه بدين بيان ، نيمى از اهميّت و ارزش كتب امالى روشن مى شود، زيرا اصولًا ارزش هر كتابى را مى توان از دو راه شناخت ، يكى از نظر محتويات و موضوع ، و ديگر از نظر مؤ لّف و نگارنده .
خوشبختانه كتاب حاضر كه در صدد گفتگو از آن هستيم در هر دو بخش در سطح بسيار عالى قرار دارد. املاءكننده (مؤلف ) كتاب ، مرحوم شيخ مفيد- أ على اللّه مقامه - نام و شخصيّت وى بقدرى با اذهان مسلمين بويژه شيعيان آشناست كه نيازى به معرّفى ندارد، و شمّه اى از حالات او در مقدّمه تحرير شد. و امّا از نظر موضوع - چنان كه گفتيم - چون مطالب كتاب املاء شيخ مفيد است يعنى مطالبى است كه غالباً از حفظ القا مى شده ، لذا مى تواند مطالب گزيده و انتخاب شده آن بزرگمرد علم و ادب و بينش مذهبى باشد. ويژگى ديگرى كه به كتاب ارج و ارزش بخشيده اينست كه اكثر رواياتى كه در اين كتاب مختصر ولى پر ارج آمده متناسب با نيازهاى عصر و مقتضيات مذهبى و اجتماعى زمان وى بوده است . براى روشن شدن مطلب لازم بنظر مى رسد نگاهى گذرا به عصر و دوران شيخ مفيد بيندازيم .
(از هنگامى كه در كشور اسلامى ، خلفاى بنى عبّاس بخلافت رسيدند، از راههاى مختلف در اثر گسترش فنون دانش و تشويق به تأ ليف و تصنيف و ترجمه كتاب و تمامى رشته هاى علوم ميل و رغبت فراوانى در مردم پيدا شده ، و خلفا نيز نه تنها مخالفت نكردند بلكه در اين راه سعى و كوشش نيز از خود نشان دادند، و حتّى تشكيل مجالس بحث و مناظره در باره مذاهب و عقايد و مسائل مختلف را اجازه داده و از آن تشويق كردند، و گاهى در محضر خود مجلس بحث و مناظره تشكيل مى دادند.
اين روش و سيره مرضيّه - هر چند هدف از آن تنها رسيدن بحق نبوده بلكه مسائل سياسى ديگرى دخيل بوده ولى بناچار- موجب شد كه در كشور پهناور اسلامى خصوصاً شهرهاى بين النّهرين ، مذاهب متعدّد و فرقه هاى علمى مختلف بظهور رسد، و هر مذهب و عقيده علمى و فلسفى و يا دينى يى كه در جهان متمدّن آن روز كشورهاى خاور دور و نزديك ، و اروپا، از قرنها پيش در حال ضعف بوده و يا اصلًا فراموش شده بود، زنده گردد. و علاوه بر آن ، آراء و عقائدى كه از بحثها و مناظره ها تولّد پيدا كرده بود خودنمائى كرده و چه بسا طرفدار داشته باشد، و قهراً شيعه نيز از اين تعداد آراء و عقائد، مصون نمانده و در اكثر مسائل دينى و غير دينى داراى فرقه هاى مختلف و آراء متعدّد گرديد. و بغداد همان گونه كه در آن عصر، پايتخت سياسى دولت بنى عبّاس بود، مركز علمى و نمايشگاه همه اين عقائد و آراء نيز بود.
ليكن اختلاف و نزاعى كه از همه اين نزاعها در اين عصر دائرتر؛ و بحثى كه از تمام اين بحثها داغتر بود، بلكه تمام اختلاف آراء ديگر در تحت آن عنوان مطرح مى شد، اختلاف شيعه و سنّى بود كه پاى اين اخلاف ، خونها ريخته و مالها به يغما برده مى شد. و در اين نزاع و اختلاف بيشترين تلفات را شيعه مى داد. و در حقيقت در آن روزگار، شيعيان هيچ قدرتى نداشته و هميشه در حال تقيّه و ترس بسر مى بردند.
مؤ لّف والامقام ، در چنين زمانى و در چنين شهرى پاى بعرصه علم و دانش ‍ گذاشته است . از همان اوائلى كه مؤلف در حوزه هاى درس حاضر شد و ستاره اقبال او در آسمان علم و دانش درخشيدن گرفت ، شيعه نيز بطور محترم تر و بيشتر از پيش مطرح مى گرديد و آبروى او در انظار مخالفانش روز بروز بيشتر مى شد ، بدين جهت كه در هر مجلس درس يا بحث و مناظره كه پا مى گذاشت از آن مجلس بيرون نمى آمد مگر در حالى كه استاد و مدرّس و يا مناظره كنندگان آن مجلس را با بيانات شيرين و مستدل خويش روشن ساخته و خصم ستيزه جو را مقهور و محكوم كرده بود) و .
بارى ؛ با توجّه و دقّت بمطالب گذشته مى توان دور نمايى از عصر مؤ لّف (ره ) در ذهن خود ترسيم كرد و بدين سخن پى برد كه مطالب املاء شده اكثراً مناسب با مقتضيات زمانى بوده است .
آرى ، مطالب اين كتاب بازگوكننده حركت موجى است كه بر روحيّات مرحوم مفيد و نيز بر شرايط زمان وى حاكم بوده است . لذا مى بينيم كه گاهى بر كرسى كلام نشسته و در زمينه مسائل اعتقادى داد سخن داده و با نقل روايات مستند از چهره زشت بسيارى از حوادث تلخ تاريخ و وقايع شوم فرقه گراييهاى مذهبى كه بر سر اسلام و مسلمين رفته است ، پرده برداشته ؛ و بويژه در مسائل رهبرى ، رفتار پاره اى از حاكمان را به محكمه نقد و بررسى كشانيده ؛ و گاه مسيحا صفت از سر پند و اندرز آمده و با نقل و ايراد رواياتى چند.
توجّه شنونده را بمقام والاى انسانيّت جلب نموده ، و خطرات انحراف از صراط حق و عدل را خاطرنشان ساخته ؛ و گاه بذكر اخبارى آموزنده و انسان ساز و پر طراوت و دلپذير- عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ- جان شنوندگان را مسرور، و سينه آنان را جلا بخشيده ، و بدون تكلّف جواهرات گرانبهايى را كه در خلوتسراى ضميرش موجود بوده در اين كتاب بسلك نظم كشيده ، و در هر مقام ، موافق و مخالف را براه حق دعوت فرموده ؛ و زمانى درك مسائل اجتماعى و سياسى زمان خاطر عاطرش را آزرده ، و مشاهده نارسائيها و نابسامانيهاى اجتماعى شعله بر جانش زده ، لذا اخبارى چند در مورد پاره اى از روشهاى ناپسند اجتماعى و سياسى دوران پيش از خود نقل نموده و با وجهى خردمندانه ناروائيها را بر ملا ساخته و نقاب از روى اسرار نهفته سردمداران برداشته و خرمن هستى و دغلكارى را بر باد داده است ، و همين امور موجب شد كه پس از مرگ وى خصم خيره سر گفت : (اراح اللّه منه )، و تنها و تنها جرمش اين بود كه اسرار هويدا مى كرد. و در تمام اينها جز بنصّ صريح و تاريخ صحيح اعتماد نكرده ، و از طريق ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ قدم بيرون ننهاده است .
آرى ، اين است كتاب (امالى ) شيخ مفيد (ره ) كه در آن از انواع و فنون مختلفه دينى اعمّ از اعتقادى ، اخلاقى ، فقهى ، تفسيرى ، تاريخى ، سياسى ، اقتصادى ، و بالا خره بهداشتى و بويژه مسأ له حياتى امامت و ولايت كه ريشه تمامى امور فوق است از هر كدام نمونه اى چند نقل خبر و روايت بعمل آمده است .
راستى كه (امالى مفيد) گنجينه ايست پر بها كه نيازها و كاستيها را جبران نموده و گلستانى است مشحون از انواع گلهاى رنگارنگ كه مشام روح و روان طالبان علم و فضيلت را تازه مى گرداند. آرى گلهاى آن هميشه پر طراوت باقى مى ماند كه :
گل همين پنج روز و شش باشد    وين گلستان هميشه خوش باشد  
حسين استاد ولى


مجلس اوّل روز شنبه اوّل ماه مبارك رمضان سال 404:


سپاس و ستايش ويژه پروردگار جهانيان است كه رحمتش خاصّ و عام را فرا گرفته ، و درود فراوان بر سيّد بزرگوار محمّد بن عبد اللّه كه خاتم پيامبران است ، و بر خاندان پاك وى امامان معصوم كه راه راست خداوندند.
مجلس اوّل جلسه روز شنبه اوّل ماه مبارك رمضان سال 404 در مدينة السّلام ، درب رباح ، محلّه زيّارين ، منزل ضمرة ابو الحسن علىّ بن محمّد بن عبد الرّحمن فارسى - عزّتش پايدار باد- كه از نوشته خود ديكته فرموده است .
1- شيخ جليل مفيد أ بو عبد اللّه محمّد بن محمّد بن نعمان - خداوند حفظ و توفيقش را بر او پاينده دارد- در چنين روزى با ذكر سند از جابر بن يزيد براى ما حديث كرده كه :
امام باقر از پدرش عليهما السلام روايت كرده كه فرمود:
فرشته موكّل بر هر بنده اى ، كردار او را در نامه عملش مى نويسد، پس شما در آغاز و پايان هر روز عمل خوبى انجام دهيد كه فرشتگان بنويسند تا خطاهاى ميان آن دو بر شما بخشوده گردد.
2- محمّد بن مسلم گويد:
به امام باقر يا امام صادق عليهما السّلام عرض كردم : ما پاره اى از مخالفين شما را مى بينيم كه در عبادت كوشا و داراى خشوع فراوانى هستند، آيا اينها براى ايشان سودى دارد؟ فرمود: اى محمّد همانا مثل ما اهل بيت با شما مردم مثل آن خاندان در بنى اسرائيل است كه كسى از آنها نبود كه چهل شب در عبادت بكوشد جز اينكه وقتى دعا مى كرد مستجاب مى شد.
يك بار مردى از آنان مدّت چهل شب بعبادت پرداخت و بعد دعا كرد امّا مستجاب نشد، نزد عيسى بن مريم عليه السّلام رفته و از آنچه بر او گذشته بود گلايه كرد و از آن حضرت التماس دعا نمود. عيسى (ع) وضو ساخت و نماز گزارد و دعا كرد. خداوند به او وحى فرستاد كه اى عيسى اين بنده ام از غير آن بابى كه بايد نزد من آيند نزد من آمده ، او مرا خوانده در حالى كه در نبوّت و پيغمبر بودن تو در شكّ است بنا بر اين اگر باندازه اى مرا بخواند كه گردنش قطع و بندهايش از هم بگسلد من دعايش را مستجاب نخواهم كرد. عيسى (ع) به وى رو كرده فرمود:
پروردگارت را مى خوانى و در دل خود به پيامبرش شك دارى ؟ گفت : اى روح و كلمه خدا، به خدا سوگند همين طور است كه مى فرمائى ، از خداوند بخواه كه اين شك را از دل من بزدايد. عيسى (ع) براى وى دعا كرد و خداوند از وى پذيرفت ، و او در حدّ ساير افراد خاندان خويش قرار گرفت . ما خاندان نيز اين چنين هستيم ، خداوند عمل بنده اى را كه در باره ما شك دارد قبول نمى فرمايد.
3- اصبغ بن نباته گويد:
حارث همدانى با گروهى از شيعه كه من هم در ميان آنان بودم بر حضرت امير المؤمنين علىّ بن ابى طالب (ع) وارد شد. حارث افتان و خيزان حركت مى كرد (يا با تأ نّى راه مى رفت ) و با عصائى كه در دست داشت بر زمين مى كوفت و بيمار نيز بود، و وى را در نزد امير المؤمنين (ع) شخصيّتى بود و مقام و منزلتى داشت ، حضرت كه او را بدين حال ديد رو باو كرد و فرمود: حارث حالت چطور است ؟ عرض كرد: اى امير مؤمنان روزگار بر من چيره گشته و سلامتى را از من ربوده است ، و علاوه بر اين ، نزاعى كه اصحاب تو در خانه ات با يك ديگر دارند مرا بيشتر ناراحت ساخته و آتشى در درونم افروخته و مرا بيش از حدّ بى تاب و تحمّل كرده است . حضرت فرمود: نزاع آنها در چيست ؟ عرض كرد: در باره تو و در باره آن سه نفرى است كه قبل از تو بوده اند (ابو بكر و عمر و عثمان ) بعضى از آنان در باره تو بسيار غلوّ و زياده روى مى كنند، و برخى ميانه رو بوده و همراه شما هستند، و پاره اى در حال حيرت و ترديد باقى مانده و به شك و دو دلى در افتاده اند، نمى دانند كه در باره تو قدم پيش نهند (و صراحتاً از تو طرفدارى كنند) يا آنكه بايد قدم عقب گذارده و توقّف كنند (و كار ديگران را حمل بر صحّت نمايند).
حضرت فرمود: بس است اى برادر همدانى بدان كه بهترين شيعيان من آن دسته و فرقه اى هستند كه راه اعتدال و ميانه روى اختيار كرده اند، تا آنان كه راه غلوّ پيش گرفته به آنان بازگشت نموده ، و آن دسته عقب افتاده خود را به ايشان برسانند.
حارث گفت : پدرم و مادرم فدايت چه خوب است اين كدورتى را كه بر دلهاى ما نشسته بزدائى و ما را در اين مورد از بينش لازم برخوردار سازى . حضرت فرمود: بس كن ، تو مردى هستى كه حق بر تو مشتبه شده (و كارهاى چشمگير افرادى كه قبل از من آمده و گرمى بازارشان تو را دچار اضطراب و نوسان نموده است ). دين خدا به شخصيّت و موقعيّت افراد شناخته نمى شود، بلكه به علامت و نشانه حق شناخته مى گردد. حق را بشناس ، اهلش را خواهى شناخت . اى حارث ، حق بهترين گفتار است ، و كسى كه از آن فاش سخن گويد مجاهد در راه خداست ، و من به حق با تو سخن مى گويم ، به من گوش فرا ده ، و سپس آن را به بعضى از دوستان خودت كه رأ يى محكم و عقلى پسنديده دارند بازگو كن . آگاه باش كه من بنده خدا، و برادر رسول خدا، و نخستين كسى هستم كه او را تصديق نمودم ، من هنگامى او را تصديق نمودم كه آدم هنوز در بين روان و تن بود، و از اين گذشته من نخستين كسى هستم در ميان امّت شما كه از روى صدق و حقيقت او را تصديق كرده ام ، پس مائيم گروه پيشينيان ، و مائيم جماعت پسينيان (يعنى ما نخستين گروندگان به پيامبريم و نيز آخرين كسانى هستيم كه از وى جدا مى شويم ، يا اينكه ما نخستين كسانى هستيم كه به دين رونق بخشيديم و بدان عمل نموديم ، و آخرين كسانى هستيم كه دين بدست ما افتد و آن را انتشار خواهيم داد)، و ما خاصّان و خالصان رسول خدائيم اى حارث ، و من برادر همدم و وصىّ و ولىّ و راز دار و صاحب اسرار اويم . به من فهم كتاب ، و فصل خطاب (داورى به حق و سخن مشخص كننده حق از باطل ) و علم گذشته ها، و علم سلسله اسباب و مسبّبات قضا و قدر الهى داده شده است ، و هزار كليد از خزائن الهى به من سپرده شده كه هر كليد از آنها هزار در از مجهولات را مى گشايد، و هر درى به هزار در از عهد و پيمانها منتهى مى گردد. و از تمام اينها گذشته بعنوان تفضّل و بخشش به شب قدر تأ ييد و برگزيده گشتم و بدان مدد يافتم ، و اين مقام تا آن زمان كه شب و روز در گردش است براى من و آن عدّه از فرزندانم كه حافظ و امين اسرار الهى هستند باقى است تا اينكه خدا وارث زمين و موجودات روى آن گردد (و حكومت و قدرت ظاهرى از آن خدا و اولياء او گردد). حارثا! تو را بشارت مى دهم كه در هنگام مرگ و عبور از پل دوزخ و كنار حوض كوثر و در وقت مقاسمه مرا بازخواهى شناخت . حارث گفت : مولايم مقاسمه كدام است ؟ فرمود: قسمت نمودن آتش دوزخ است كه آن را بطور صحيح تقسيم مى كنم ، مى گويم : آتش ! اين مرد دوست و پيرو من است او را واگذار، و اين مرد دشمن من است او را بگير.
اصبغ گويد: سپس امير المؤمنين (ع) دست حارث را گرفت و فرمود:
حارث ! روزى من از آزار و حسد قريش و منافقين بخودم به رسول خدا شكوه كردم ، رسول خدا (ص) دستم را در دست خود گرفت چنانچه من دست تو را گرفته ام و فرمود: چون روز قيامت شود من دست به ريسمان و دستاويز عصمت پروردگار صاحب عرش زنم ، و تو اى على دست به دامان من خواهى زد، و اولاد تو دست به دامان تو مى زنند، و شيعيان شما دست به دامان شما مى زنند، اكنون بگو ببينم در آن حال فكر مى كنى كه خدا با پيغمبرش چه خواهد كرد؟ و پيامبرش با وصىّ خود چه مى كند؟
حارثا! آنچه گفتم بپذير كه اندكى است از بسيار (و نمونه اى است از خروار)، آرى تو با كسى محشورى كه دوستش مى دارى ، و براى توست تمام اعمالى كه خود كسب كرده اى - و اين مطلب را سه بار تكرار فرمود-.
در اين هنگام حارث از جاى خود برخاست و در حالى كه عباى خود را بروى زمين مى كشيد مى گفت : از اين پس ديگر باك ندارم كه مرگ بسوى من آيد يا من به سوى مرگ بروم . جميل بن صالح كه از راويان اين حديث است گويد: سيّد اسماعيل حميرى (شاعر اهل بيت ) مضمون اين خبر را براى من چنين به شعر در آورد:
گفتار على (ع) به حارث همدانى بسى شگفت انگيز است ، و حارث چه شگفتيها از آن گفتار بر گرفته و با خود بهمراه برد.
اى حارث همدانى هر كس چه مؤمن و چه منافق پيش از مرگ مرا در مقابل و روبرو خواهد ديد. او مرا با ديدگان خود مى بيند، و من او را با تمام صفات و نام و نشان و كردار و عملش مى شناسم .
و تو اى حارث در كنار پل دوزخ مرا خواهى ديد و خواهى شناخت ، بنا بر اين از لغزش و افتادن از روى پل در ميان دوزخ بيم مدار.
من در آن حال كه تو در نهايت تشنگى و فرط عطش هستى از آبهاى سرد و خوشگوار سيرابت مى كنم كه از فرط شيرينى پندارى كه عسل است .
در هنگامى كه در مقام عرض و حساب تو را متوقّف سازند، به آتش گويم : او را رها كن و به اين مرد نزديك نشو. او را رها كن و ابداً گرد ساحت او مگرد و به وى نزديك نشو، كه او به ريسمانى چنگ زده كه به ريسمان ولايت وصىّ رسول خدا متّصل است .
4- عبد اللّه بن ابراهيم گويد:
امام صادق (ع) از طريق پدرش از پدران بزرگوارش عليهم السّلام روايت كرده كه رسول خدا (ص) فرمود: چهار چيز از ذخائر نيكيهاست : پنهان داشتن حاجت ، و نياز، و پنهان داشتن صدقه ، و پنهان داشتن بيمارى ، و پنهان داشتن مصيبت و گرفتارى .
5- ابو حمزه ثمالى گويد:
امام زين العابدين علىّ بن الحسين بن علىّ عليهم السّلام فرمود: هر كس ‍ مؤمن گرسنه اى را طعام دهد خداوند از ميوه هاى بهشتى به او بخوراند. و هر كس مؤمن تشنه اى را سيراب كند خداوند از شراب بكر و سر بمهر بهشتى سيرابش نمايد، و هر كس مؤمنى را بپوشاند خداوند از لباسهاى سبز بهشتى باو بپوشاند، و تا آن زمان كه تار و پودى از آن لباس به تن اوست پيوسته تحت ضمان و مراقبت خدا خواهد بود.
6- ابو حمزه ثمالى گويد:
امام باقر (ع) فرمود: ابا حمزه ! على را فروتر از آن مقامى كه خدا قرارش داده نياوريد، و او را فراتر از آنجا كه خدايش گذارده ننهيد، همين فضيلت براى على بس كه با مرتدّان و افراد از ايمان برگشته به مقاتله .
پردازد، و اهل بهشت را با هم پيوند دهد.
7- مالك بن ضمره گويد:
امير المؤمنين علىّ بن ابى طالب (ع) فرمود:
رسول خدا (ص) دست مرا گرفت و فرمود: هر كس از اين پنج (انگشت ) تبعيّت فرمانبرى كند و با دوستى تو بميرد به پيمان خويش عمل نموده است ، و هر كس بميرد و تو را دشمن بدارد به مرگ جاهليّت مرده است (حالى كه عرب قبل از اسلام داشت و بخدا و رسول و شرايع دين الهى جاهل بود)، و نسبت به وظائف اسلامى مورد مؤ اخذه و حساب و كتاب قرار خواهد گرفت ، و هر كس پس از تو زنده مانده و تو را دوست داشته باشد خداوند كار او را با امنيّت و ايمان بپايان رساند تا اينكه در كنار حوض ‍ (كوثر) بر من وارد شود.
8- ابو حمزه ثمالى از امام زين العابدين (ع) روايت كند كه رسول خدا (ص) فرمود:
هيچ گامى نزد خدا از اين دو گام محبوبتر نيست : گامى كه يك مؤمن در راه خدا بردارد و صف جهاد را محكم كند، و گامى كه يك مؤمن در راه پيوند با خويشاوندى كه يا او قطع رابطه كرده بردارد.
و هيچ جرعه اى نزد خدا از دو جرعه محبوبتر نيست : جرعه خشمى كه مؤمنى با حلم و بردبارى فرو برد، و جرعه رنج و مصيبتى كه مؤمنى با صبر و استقامت بكام كشد. و هيچ قطره اى نزد خدا از دو قطره محبوبتر نيست : قطره خونى كه در راه (خشنودى ) خدا ريخته شود، و قطره اشكى كه در تاريكى و دل شب از بيم خدا بر رخسارى بغلطد.
9- ربعىّ بن عبد اللّه و فضيل بن يسار گويند:
امام صادق (ع) فرمود: به دلت بنگر، اگر رفيقت را دوست نداشت حتماً يكى از شما خلافى كرده است .
10- عمرو افرق و حذيفة بن منصور گويند:
امام صادق (ع) فرمود:
صدقه اى كه خدا دوست دارد برقرارى صلح است ميان مردمى كه بهم پشت كرده و اختلاف و دشمنى نموده اند، و برقرارى الفت است ميان كسانى كه از هم دورى جسته اند.
11- حمّاد بن عيسى گويد:
به امام موسى بن جعفر عليهما السلام عرض كردم : قربانت ، از خدا بخواه كه اوّلًا مرا فرزندى عنايت كند، و نيز تا زمانى كه زنده ام از حجّ محرومم نسازد. آن حضرت برايم دعا كرد و خداوند اين فرزند را به من روزى فرمود. و چه بسا ايّام حجّ فرا مى رسد و هيچ راهى براى تهيّه خرجى راه بفكرم نمى رسد و خداوند از جايى كه گمان ندارم مخارج راهم را مى فرستد.
12- عمرو بن جميع گويد:
امام صادق (ع) به من فرمود: هر كس براى فراگيرى فقه و قرآن و تفسير نزد ما آيد راهش دهيد، و هر كس براى فاش ساختن عيب و سرّى كه خداوند مستورش داشته نزد ما آيد مانعش شويد و از ورود وى جلوگيرى كنيد. مردى از ميان آن قوم عرض كرد: قربانت ، اجازه مى دهيد حال خود را براى شما بازگو كنم ؟ فرمود: اگر خواهى بگو. گفت : به خدا سوگند دير زمانى است كه من مبتلا به گناهى هستم و هر چه مى خواهم از آن دست بردارم و توبه كنم نمى توانم ! حضرت باو فرمود: اگر واقعاً راست بگوئى خداوند تو را دوست مى دارد، و از آن رو توفيق توبه بتو نمى دهد و اسباب بازگشت از گناه را برايت فراهم نمى كند كه پيوسته اين خوف در دلت باشد و از وى در بيم و هراس باشى .

/ 16