قصه ى آدم عليه السلام و بستن قضا نظر او را از مراعات صريح نهى و ترك تاويل - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر اول از كتاب مثنوى

قصه ى آدم عليه السلام و بستن قضا نظر او را از مراعات صريح نهى و ترك تاويل





  • ربنا انا ظلمنا گفت و آه
    پس قضا ابرى بود خورشيدپوش
    من اگر دامى نبينم گاه حكم
    اى خنك آن كو نكوكارى گرفت
    گر قضا پوشد سيه همچون شبت
    گر قضا صد بار قصد جان كند
    اين قضا صد بار اگر راهت زند
    از كرم دان اين كه مي ترساندت
    اين سخن پايان ندارد گشت دير
    اين سخن پايان ندارد گشت دير




  • يعنى آمد ظلمت و گم گشت راه
    شير و اژدرها شود زو همچو موش
    من نه تنها جاهلم در راه حكم
    زور را بگذاشت او زارى گرفت
    هم قضا دستت بگيرد عاقبت
    هم قضا جانت دهد درمان كند
    بر فراز چرخ خرگاهت زند
    تا به ملك ايمنى بنشاندت
    گوش كن تو قصه ى خرگوش و شير
    گوش كن تو قصه ى خرگوش و شير



/ 1765