دفتر چهارم از كتاب مثنوى
بيان رسول عليه السلام سبب تفضيل و اختيار كردن او آن هذيلى را به اميرى و سرلشكرى بر پيران و كارديدگان
از عدم چون عقل زيبا رو گشاد كمترين زان نامهاى خوش نفس گر به صورت وا نمايد عقل رو ور مثال احمقى پيدا شود كو ز شب مظلم تر و تاري ترست اندك اندك خوى كن با نور روز عاشق هر جا شكال و مشكليست ظلمت اشكال زان جويد دلش تا ترا مشغول آن مشكل كند تا ترا مشغول آن مشكل كند خلعتش داد و هزارش نام داد اين كه نبود هيچ او محتاج كس تيره باشد روز پيش نور او ظلمت شب پيش او روشن بود ليك خفاش شقى ظلمت خرست ورنه خفاشى بمانى بيفروز دشمن هر جا چراغ مقبليست تا كه افزون تر نمايد حاصلش وز نهاد زشت خود غافل كند وز نهاد زشت خود غافل كند