دفتر اول از كتاب مثنوى
نظر كردن شير در چاه و ديدن ژس خود را و آن خرگوش را
چون به قعر خوى خود اندر رسى شير را در قعر پيدا شد كه بود هر كه دندان ضعيفى مي كند مي ببيند خال بد بر روى عم ممنان آيينه ى همديگرند پيش چشمت داشتى شيشه ى كبود گر نه كورى اين كبودى دان ز خويش ممن ار ينظر بنور الله نبود چون كه تو ينظر بنار الله بدى اندك اندك آب بر آتش بزن تو بزن يا ربنا آب طهور آب دريا جمله در فرمان تست گر تو خواهى آتش آب خوش شود اين طلب در ما هم از ايجاد تست بي طلب تو اين طلب مان داده اى بي طلب تو اين طلب مان داده اى پس بدانى كز تو بود آن ناكسى نقش او آنكش دگر كس مي نمود كار آن شير غلط بين مي كند ژس خال تست آن از عم مرم اين خبر مى از پيمبر آورند زان سبب عالم كبودت مي نمود خويش را بد گو مگو كس را تو بيش غيب ممن را برهنه چون نمود در بدى از نيكوى غافل شدى تا شود نار تو نور اى بوالحزن تا شود اين نار عالم جمله نور آب و آتش اى خداوند آن تست ور نخواهى آب هم آتش شود رستن از بيداد يا رب داد تست گنج احسان بر همه بگشاده اى گنج احسان بر همه بگشاده اى