دفتر چهارم از كتاب مثنوى
بيان اين خبر كى كلموا الناس على قدر عقولهم لا على قدر عقولكم حتى لا يكذبوا الله و رسوله
چونك با كودك سر و كارم فتاد كه برو كتاب تا مرغت خرم جز شباب تن نمي دانى به كير هيچ آژنگى نيفتد بر رخت نه نژند پيريت آيد برو نه شود زور جوانى از تو كم نه كمى در شهوت و طمث و بعال آنچنان بگشايدت فر شباب آنچنان بگشايدت فر شباب هم زبان كودكان بايد گشاد يا مويز و جوز و فستق آورم اين جوانى را بگير اى خر شعير تازه ماند آن شباب فرخت نه قد چون سرو تو گردد دوتو نه به دندانها خللها يا الم كه زنان را آيد از ضعفت ملال كه گشود آن مژده ى ژاشه باب كه گشود آن مژده ى ژاشه باب