دفتر چهارم از كتاب مثنوى
مطالبه كردن موسى عليه السلام حضرت را كى خلقت خلقا اهلكتهم و جواب آمدن
دانه لايق نيست درانبار كاه نيست حكمت اين دو را آميختن گفت اين دانش تو از كى يافتى گفت تمييزم تو دادى اى خدا در خلايق روحهاى پاك هست اين صدفها نيست در يك مرتبه واجبست اظهار اين نيك و تباه بهر اظهارست اين خلق جهان كنت كنزا كنت مخفيا شنو كنت كنزا كنت مخفيا شنو كاه در انبار گندم هم تباه فرق واجب مي كند در بيختن كه به دانش بيدرى بر ساختى گفت پس تمييز چون نبود مرا روحهاى تيره ى گلناك هست در يكى درست و در ديگر شبه هم چنانك اظهار گندمها ز كاه تا نماند گنج حكمتها نهان جوهر خود گم مكن اظهار شو جوهر خود گم مكن اظهار شو