عروس آوردن پادشاه فرزند خود را از خوف انقطاع نسل - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر چهارم از كتاب مثنوى

عروس آوردن پادشاه فرزند خود را از خوف انقطاع نسل





  • پس عروسى خواست بايد بهر او
    گر رود سوى فنا اين باز باز
    صورت او باز گر زينجا رود
    بهر اين فرمود آن شاه نبيه
    بهر اين معنى همه خلق از شغف
    تا بماند آن معانى در جهان
    حق به حكمت حرصشان دادست جد
    من هم از بهر دوام نسل خويش
    دخترى خواهم ز نسل صالحى
    شاه خود اين صالحست آزاد اوست
    مر اسيران را لقب كردند شاه
    شد مفازه باديه ى خون خوار نام
    بر اسير شهوت و حرص و امل
    آن اسيران اجل را عام داد
    صدر خوانندش كه در صف نعال
    شاه چون با زاهدى خويشى گزيد
    شاه چون با زاهدى خويشى گزيد




  • تا نمايد زين تزوج نسل رو
    فرخ او گردد ز بعد باز باز
    معنى او در ولد باقى بود
    مصطفى كه الولد سر ابيه
    مي بياموزند طفلان را حرف
    چون شود آن قالب ايشان نهان
    بهر رشد هر صغير مستعد
    جفت خواهم پور خود را خوب كيش
    نى ز نسل پادشاهى كالحى
    نى اسير حرص فرجست و گلوست
    ژس چون كافور نام آن سياه
    نيكبخت آن پيس را كردند عام
    بر نوشته مير يا صدر اجل
    نام اميران اجل اندر بلاد
    جان او پستست يعنى جاه و مال
    اين خبر در گوش خاتونان رسيد
    اين خبر در گوش خاتونان رسيد



  • / 1765