بيان آنك عقل جزوى تا بگور بيش نبيند در باقى مقلد اوليا و انبياست - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر چهارم از كتاب مثنوى

بيان آنك عقل جزوى تا بگور بيش نبيند در باقى مقلد اوليا و انبياست





  • پيش بينى اين خرد تا گور بود
    اين خرد از گور و خاكى نگذرد
    زين قدم وين عقل رو بيزار شو
    هم چو موسى نور كى يابد ز جيب
    زين نظر وين عقل نايد جز دوار
    از سخن گويى مجوييد ارتفاع
    منصب تعليم نوع شهوتست
    گر بفضلش پى ببردى هر فضول
    عقل جزوى هم چو برقست و درخش
    نيست نور برق بهر رهبرى
    برق عقل ما براى گريه است
    عقل كودك گفت بر كتاب تن
    عقل رنجور آردش سوى طبيب
    نك شياطين سوى گردون مي شدند
    مي ربودند اندكى زان رازها
    كه رويد آنجا رسولى آمدست
    گر همي جوييد در بي بها
    مي زن آن حلقه ى در و بر باب بيست
    نيست حاجتتان بدين راه دراز
    پيش او آييد اگر خاين نييد
    پيش او آييد اگر خاين نييد




  • وآن صاحب دل به نفخ صور بود
    وين قدم عرصه ى عجايب نسپرد
    چشم غيبى جوى و برخوردار شو
    سخره ى استاد و شاگردان كتاب
    پس نظر بگذار و بگزين انتظار
    منتظر را به ز گفتن استماع
    هر خيال شهوتى در ره بتست
    كى فرستادى خدا چندين رسول
    در درخشى كى توان شد سوى وخش
    بلك امريست ابر را كه مي گرى
    تا بگريد نيستى در شوق هست
    ليك نتواند به خود آموختن
    ليك نبود در دوا عقلش مصيب
    گوش بر اسرار بالا مي زدند
    تا شهب مي راندشان زود از سما
    هر چه مي خواهيد زو آيد به دست
    ادخلوا الابيات من ابوابها
    از سوى بام فلكتان راه نيست
    خاكيى را داده ايم اسرار راز
    نيشكر گرديد ازو گرچه نييد
    نيشكر گرديد ازو گرچه نييد



/ 1765