دفتر چهارم از كتاب مثنوى
در خواستن قبطى دعاى خير و هدايت از سبطى و دعا كردن سبطى قبطى را به خير و مستجاب شدن از اكرم الاكرمين وارحم الراحمين
پست و بالا پيش چشمش تيزرو با عوام اين جمله بسته و مرده اى گورها يكسان به پيش چشم ما عامه گفتندى كه پيغامبر ترش خاص گفتندى كه سوى چشمتان يك زمان درچشم ما آييد تا از سر امرود بن بنمايد آن آن درخت هستى است امرودبن تا بر آنجايى ببينى خارزار چون فرود آيى ببينى رايگان چون فرود آيى ببينى رايگان از كلوخ و خشت او نكته شنو زين عجب تر من نديدم پرده اى روضه و حفره به چشم اوليا از چه گشتست و شدست او ذوق كش مي نمايد او ترش اى امتان خنده ها بينيد اندر هل اتى منژس صورت بزير آ اى جوان تا بر آنجايى نمايد نو كهن پر ز كزدمهاى خشم و پر ز مار يك جهان پر گل رخان و دايگان يك جهان پر گل رخان و دايگان