بيان آنك خلق دوزخ گرسنگانند و نالانند به حق كى روزيهاى ما را فربه گردان و زود زاد به ما رسان كى ما را صبر نماند - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر چهارم از كتاب مثنوى

بيان آنك خلق دوزخ گرسنگانند و نالانند به حق كى روزيهاى ما را فربه گردان و زود زاد به ما رسان كى ما را صبر نماند





  • اين سخن پايان ندارد موسيا
    تا همه زان خوش علف فربه شوند
    ناله ى گرگان خود را موقنيم
    اين خران را كيمياى خوش دمى
    تو بسى كردى به دعوت لطف و جود
    پس فرو پوشان لحاف نعمتى
    تا چو بجهند از چنين خواب اين رده
    داشت طغيانشان ترا در حيرتى
    تا كه عدل ما قدم بيرون نهد
    كه آن شهى كه مي نديدنديش فاش
    چون خرد با تست مشرف بر تنت
    نيست قاصر ديدن او اى فلان
    چه عجب گر خالق آن عقل نيز
    از خرد غافل شود بر بد تند
    تو شدى غافل ز عقلت عقل نى
    گر نبودى حاضر و غافل بدى
    ور ازو غافل نبودى نفس تو
    پس تو و عقلت چو اصطرلاب بود
    قرب بي چونست عقلت را به تو
    قرب بي چون چون نباشد شاه را
    قرب بي چون چون نباشد شاه را




  • هين رها كن آن خران را در گيا
    هين كه گرگانند ما را خشم مند
    اين خران را طعمه ى ايشان كنيم
    از لب تو خواست كردن آدمى
    آن خران را طالع و روزى نبود
    تا بردشان زود خواب غفلتى
    شمع مرده باشد و ساقى شده
    پس بنوشند از جزا هم حسرتى
    در جزا هر زشت را درخور دهد
    بود با ايشان نهان اندر معاش
    گر چه زو قاصر بود اين ديدنت
    از سكون و جنبشت در امتحان
    با تو باشد چون نه اى تو مستجيز
    بعد آن عقلش ملامت مي كند
    كز حضورستش ملامت كردنى
    در ملامت كى ترا سيلى زدى
    كى چنان كردى جنون و تفس تو
    زين بدانى قرب خورشيد وجود
    نيست چپ و راست و پس يا پيش رو
    كه نيابد بحث عقل آن راه را
    كه نيابد بحث عقل آن راه را



/ 1765