دفتر چهارم از كتاب مثنوى
بيان آنك خلق دوزخ گرسنگانند و نالانند به حق كى روزيهاى ما را فربه گردان و زود زاد به ما رسان كى ما را صبر نماند
در عجبهااش به فكر اندر رويد چون ز صنعش ريش و سبلت گم كند جز كه لا احصى نگويد او ز جان جز كه لا احصى نگويد او ز جان از عظيمى وز مهابت گم شويد حد خود داند ز صانع تن زند كز شمار و حد برونست آن بيان كز شمار و حد برونست آن بيان