دفتر پنجم از كتاب مثنوى
تفسير خذ اربعة من الطير فصرهن اليك
وقت تنگ و فرصت اندك او مخوف ليك ممن ز اعتماد آن حيات آمنست از فوت و از ياغى كه او آمنست از خواجه تاشان دگر عدل شه را ديد در ضبط حشم لاجرم نشتابد و ساكن بود بس تانى دارد و صبر و شكيب كين تانى پرتو رحمان بود زانك شيطانش بترساند ز فقر از نبى بشنو كه شيطان در وعيد تا خورى زشت و برى زشت و شتاب لاجرم كافر خورد در هفت بطن لاجرم كافر خورد در هفت بطن در بغل زد هر چه زودتر بي وقوف مي كند غارت به مهل و با انات مي شناسد قهر شه را بر عدو كه بيايندش مزاحم صرفه بر كه نيارد كرد كس بر كس ستم از فوات حظ خود آمن بود چشم سير و مثرست و پاك جيب وان شتاب از هزه ى شيطان بود بارگير صبر را بكشد به عقر مي كند تهديدت از فقر شديد نى مروت ني تانى نى ثواب دين و دل باريك و لاغر زفت بطن دين و دل باريك و لاغر زفت بطن