بيان آنك نور كه غذاى جانست غذاى جسم اوليا مي شود تا او هم يار مي شود روح را كى اسلم شيطانى على يدي - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر پنجم از كتاب مثنوى

بيان آنك نور كه غذاى جانست غذاى جسم اوليا مي شود تا او هم يار مي شود روح را كى اسلم شيطانى على يدي





  • گرچه آن مطعوم جانست و نظر
    گر نگشتى ديو جسم آن را اكول
    ديو زان لوتى كه مرده حى شود
    ديو بر دنياست عاشق كور و كر
    از نهان خانه ى يقين چون مي چشد
    يا حريص االبطن عرج هكذا
    يا مريض القلب عرج للعلاج
    ايها المحبوس فى رهن الطعام
    ان في الجوع طعام وافر
    اغتذ بالنور كن مثل البصر
    چون ملك تسبيح حق را كن غذا
    جبرئيل ار سوى جيفه كم تند
    حبذا خوانى نهاده در جهان
    گر جهان باغى از نعمت شود
    گر جهان باغى از نعمت شود




  • جسم را هم زان نصيبست اى پسر
    اسلم الشيطان نفرمودى رسول
    تا نياشامد مسلمان كى شود
    عشق را عشقى دگر برد مگر
    اندك اندك رخت عشق آنجا كشد
    انما المنهاج تبديل الغذا
    جملة التدبير تبديل المزاج
    سوف تنجو ان تحملت الفطام
    افتقدها وارتج يا نافر
    وافق الاملاك يا خير البشر
    تا رهى هم چون ملايك از اذا
    او به قوت كى ز كركس كم زند
    ليك از چشم خسيسان بس نهان
    قسم موش و مار هم خاكى بود
    قسم موش و مار هم خاكى بود



/ 1765