دفتر پنجم از كتاب مثنوى
تمثيل لوح محفوظ و ادراك عقل هر كسى از آن لوح آنك امر و قسمت و مقدور هر روزه ى ويست هم چون ادراك جبرئيل عليه السلام هر روزى از لوح اعظم عقل مثال جبرئيلست و نظر او به تفكر به سوى غيبى كه معهود اوست در تفكر و انديشه ى كيفيت معاش و بيرون شو كارهاى هر روزينه مانند نظر جبرئيلست در لوح و فهم كردن او از لوح
چون ملك از لوح محفوظ آن خرد بر عدم تحريرها بين بي بنان هر كسى شد بر خيالى ريش گاو از خيالى گشته شخصى پرشكوه وز خيالى آن دگر با جهد مر وآن دگر بهر ترهب در كنشت از خيال آن ره زن رسته شده در پري خوانى يكى دل كرده گم اين روشها مختلف بيند برون اين در آن حيران شده كان بر چيست آن خيالات ار نبد نامتلف قبله ى جان را چو پنهان كرده اند قبله ى جان را چو پنهان كرده اند هر صباحى درس هر روزه برد و از سوادش حيرت سوداييان گشته در سوداى گنجى كنج كاو روى آورده به معدنهاى كوه رو نهاده سوى دريا بهر در وآن يكى اندر حريصى سوى كشت وز خيال اين مرهم خسته شده بر نجوم آن ديگرى بنهاده سم زان خيالات ملون ز اندرون هر چشنده آن دگر را نافيست چون ز بيرون شد روشها مختلف هر كسى رو جانبى آورده اند هر كسى رو جانبى آورده اند