دفتر اول از كتاب مثنوى
اضافت كردن آدم عليه السلام آن زلت را به خويشتن كى ربنا ظلمنا و اضافت كردن ابليس گناه خود را به خداى تعالى كى بما اغويتني
بحث عقلست اين چه عقل آن حيله گر بحث عقلى گر در و مرجان بود بحث جان اندر مقامى ديگرست آن زمان كه بحث عقلى ساز بود چون عمر از عقل آمد سوى جان سوى حس و سوى عقل او كاملست بحث عقل و حس اثر دان يا سبب ض جان آمد نماند اى مستضى زانك بينايى كه نورش بازغست زانك بينايى كه نورش بازغست تا ضعيفى ره برد آنجا مگر آن دگر باشد كه بحث جان بود باده ى جان را قوامى ديگرست اين عمر با بوالحكم همراز بود بوالحكم بوجهل شد در حكم آن گرچه خود نسبت به جان او جاهلست بحث جانى يا عجب يا بوالعجب لازم و ملزوم و نافى مقتضى از دليل چون عصا بس فارغست از دليل چون عصا بس فارغست