دفتر پنجم از كتاب مثنوى
حكايت آن اعرابى كى سگ او از گرسنگى مي مرد و انبان او پر نان و بر سگ نوحه مي كرد و شعر مي گفت و مي گريست و سر و رو مي زد و دريغش مي آمد لقمه اى از انبان به سگ دادن
كه كمينه ى آن كمين باشد بقا كه كمينه ى آن كمين باشد بقا تا ابد اندر عروج و ارتقا تا ابد اندر عروج و ارتقا