دفتر پنجم از كتاب مثنوى
بيان آنك هنرها و زيركيها و مال دنيا هم چون پرهاى طاوس عدو جانست
مي گريزم تا رگم جنبان بود آنك از غيرى بود او را فرار من كه خصمم هم منم اندر گريز نه به هندست آمن و نه در ختن نه به هندست آمن و نه در ختن كى فرار از خويشتن آسان بود چون ازو ببريد گيرد او قرار تا ابد كار من آمد خيزخيز آنك خصم اوست سايه ى خويشتن آنك خصم اوست سايه ى خويشتن