قصه ى محبوس شدن آن آهوبچه در آخر خران و طعنه ى آن خران ببر آن غريب گاه به جنگ و گاه به تسخر و مبتلى گشتن او به كاه خشك كى غذاى او نيست و اين صفت بنده ى خاص خداست ميان اهل دنيا و اهل هوا و شهوت كى الاسلام بدا غريبا و سيعود غريبا فطوبى للغرباء صدق رسول الله - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر پنجم از كتاب مثنوى

قصه ى محبوس شدن آن آهوبچه در آخر خران و طعنه ى آن خران ببر آن غريب گاه به جنگ و گاه به تسخر و مبتلى گشتن او به كاه خشك كى غذاى او نيست و اين صفت بنده ى خاص خداست ميان اهل دنيا و اهل هوا و شهوت كى الاسلام بدا غريبا و سيعود غريبا فطوبى للغرباء صدق رسول الله





  • آهوى را كرد صيادى شكار
    آخرى را پر ز گاوان و خران
    آهو از وحشت به هر سو مي گريخت
    از مجاعت و اشتها هر گاو و خر
    گاه آهو مي رميد از سو به سو
    هركرا با ضد خود بگذاشتند
    تا سليمان گفت كه آن هدهد اگر
    بكشمش يا خود دهم او را عذاب
    هان كدامست آن عذاب اين معتمد
    زين بدن اندر عذابى اى بشر
    روح بازست و طبايع زاغها
    او بمانده در ميانشان زارزار
    او بمانده در ميانشان زارزار




  • اندر آخر كردش آن بي زينهار
    حبس آهو كرد چون استمگران
    او به پيش آن خران شب كاه ريخت
    كاه را مي خورد خوشتر از شكر
    گه ز دود و گرد كه مي تافت رو
    آن عقوبت را چو مرگ انگاشتند
    هجر را عذرى نگويد معتبر
    يك عذاب سخت بيرون از حساب
    در قفص بودن به غير جنس خود
    مرغ روحت بسته با جنسى دگر
    دارد از زاغان و چغدان داغها
    هم چو بوبكرى به شهر سبزوار
    هم چو بوبكرى به شهر سبزوار



/ 1765