بيان آنك كشتن خليل عليه السلام خروس را اشارت به قمع و قهر كدام صفت بود از صفات مذمومات مهلكان در باطن مريد - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر پنجم از كتاب مثنوى

بيان آنك كشتن خليل عليه السلام خروس را اشارت به قمع و قهر كدام صفت بود از صفات مذمومات مهلكان در باطن مريد





  • شهوتى است او و بس شهوت پرست
    گرنه بهر نسل بود اى وصى
    گفت ابليس لعين دادار را
    زر و سيم و گله ى اسپش نمود
    گفت شاباش و ترش آويخت لنج
    پس زر و گوهر ز معدنهاى خوش
    گير اين دام دگر را اى لعين
    چرب و شيرين و شرابات ثمين
    گفت يا رب بيش ازين خواهم مدد
    تا كه مستانت كه نر و پر دلند
    تا بدين دام و رسنهاى هوا
    دام ديگر خواهم اى سلطان تخت
    خمر و چنگ آورد پيش او نهاد
    سوى اضلال ازل پيغام كرد
    نى يكى از بندگانت موسى است
    آب از هر سو عنان را واكشيد
    چونك خوبى زنان فا او نمود
    پس زد انگشتك به رقص اندر فتاد
    چون بديد آن چشمهاى پرخمار
    وآن صفاى عارض آن دلبران
    وآن صفاى عارض آن دلبران




  • زان شراب زهرناك ژاژ مست
    آدم از ننگش بكردى خود خصى
    دام زفتى خواهم اين اشكار را
    كه بدين تانى خلايق را ربود
    شد ترنجيده ترش هم چون ترنج
    كرد آن پس مانده را حق پيش كش
    گفت زين افزون ده اى نعم المعين
    دادش و بس جامه ى ابريشمين
    تا ببندمشان به حبل من مسد
    مردوار آن بندها را بسكلند
    مرد تو گردد ز نامردان جدا
    دام مردانداز و حيلت ساز سخت
    نيم خنده زد بدان شد نيم شاد
    كه بر آر از قعر بحر فتنه گرد
    پرده ها در بحر او از گرد بست
    از تگ دريا غبارى برجهيد
    كه ز عقل و صبر مردان مي فزود
    كه بده زوتر رسيدم در مراد
    كه كند عقل و خرد را بي قرار
    كه بسوزد چون سپند اين دل بر آن
    كه بسوزد چون سپند اين دل بر آن



/ 1765