قصه ى آن شخص كى دعوى پيغامبرى مي كرد گفتندش چه خورده اى كى گيج شده اى و ياوه مي گويى گفت اگر چيزى يافتمى كى خوردمى نه گيج شدمى و نه ياوه گفتمى كى هر سخن نيك كى با غير اهلش گويند ياوه گفته باشند اگر چه در آن ياوه گفتن مامورند - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر پنجم از كتاب مثنوى

قصه ى آن شخص كى دعوى پيغامبرى مي كرد گفتندش چه خورده اى كى گيج شده اى و ياوه مي گويى گفت اگر چيزى يافتمى كى خوردمى نه گيج شدمى و نه ياوه گفتمى كى هر سخن نيك كى با غير اهلش گويند ياوه گفته باشند اگر چه در آن ياوه گفتن مامورند





  • گفت اگر نانم بدى خشك و طرى
    دعوى پيغامبرى با اين گروه
    كس ز كوه و سنگ عقل و دل نجست
    هر چه گويى باز گويد كه همان
    از كجا اين قوم و پيغام از كجا
    گر تو پيغام زنى آرى و زر
    كه فلان جا شاهدى مي خواندت
    ور تو پيغام خدا آرى چو شهد
    از جهان مرگ سوى برگ رو
    قصد خون تو كنند و قصد سر
    قصد خون تو كنند و قصد سر




  • كى كنيمى دعوى پيغامبرى
    هم چنان باشد كه دل جستن ز كوه
    فهم و ضبط نكته ى مشكل نجست
    مي كند افسوس چون مستهزيان
    از جمادى جان كرا باشد رجا
    پيش تو بنهند جمله سيم و سر
    عاشق آمد بر تو او مي داندت
    كه بيا سوى خدا اى نيك عهد
    چون بقا ممكن بود فانى مشو
    نه از براى حميت دين و هنر
    نه از براى حميت دين و هنر




/ 1765