داستان آن عاشق كى با معشوق خود برمي شمرد خدمتها و وفاهاى خود را و شبهاى دراز تتجافى جنوبهم عن المضاجع را و بي نوايى و جگر تشنگى روزهاى دراز را و مي گفت كى من جزين خدمت نمي دانم اگر خدمت ديگر هست مرا ارشاد كن كى هر چه فرمايى منقادم اگر در آتش رفتن است چون خليل عليه السلام و اگر در دهان نهنگ دريا فتادنست چون يونس عليه السلام و اگر هفتاد بار كشته شدن است چون جرجيس عليه السلام و اگر از گريه نابينا شدن است چون شعيب عليه السلام و وفا و جانبازى انبيا را عليهم السلام شمار نيست و جواب گفتن معشوق او را - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر پنجم از كتاب مثنوى

داستان آن عاشق كى با معشوق خود برمي شمرد خدمتها و وفاهاى خود را و شبهاى دراز تتجافى جنوبهم عن المضاجع را و بي نوايى و جگر تشنگى روزهاى دراز را و مي گفت كى من جزين خدمت نمي دانم اگر خدمت ديگر هست مرا ارشاد كن كى هر چه فرمايى منقادم اگر در آتش رفتن است چون خليل عليه السلام و اگر در دهان نهنگ دريا فتادنست چون يونس عليه السلام و اگر هفتاد بار كشته شدن است چون جرجيس عليه السلام و اگر از گريه نابينا شدن است چون شعيب عليه السلام و وفا و جانبازى انبيا را عليهم السلام شمار نيست و جواب گفتن معشوق او را





  • ارجعى بشنود نور آفتاب
    نه ز گلحنها برو ننگى بماند
    نور ديده و نورديده بازگشت
    نور ديده و نورديده بازگشت




  • سوى اصل خويش باز آمد شتاب
    نه ز گلشنها برو رنگى بماند
    ماند در سوداى او صحرا و دشت
    ماند در سوداى او صحرا و دشت



/ 1765