تعظيم ساحران مر موسى را عليه السلام كى چه مي فرمايى اول تو اندازى عصا - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر اول از كتاب مثنوى

تعظيم ساحران مر موسى را عليه السلام كى چه مي فرمايى اول تو اندازى عصا





  • ساحران در عهد فرعون لعين
    ليك موسى را مقدم داشتند
    زانك گفتندش كه فرمان آن تست
    گفت نى اول شما اى ساحران
    اين قدر تعظيم دينشان را خريد
    ساحران چون حق او بشناختند
    لقمه و نكته ست كامل را حلال
    چون تو گوشى او زبان نى جنس تو
    كودك اول چون بزايد شيرنوش
    مدتى مي بايدش لب دوختن
    ور نباشد گوش و تي تى مي كند
    كر اصلى كش نبد ز آغاز گوش
    زانك اول سمع بايد نطق را
    وادخلوا الابيات من ابوابها
    نطق كان موقوف راه سمع نيست
    مبدعست او تابع استاد نى
    باقيان هم در حرف هم در مقال
    زين سخن گر نيستى بيگانه اى
    زانك آدم زان عتاب از اشك رست
    بهر گريه آمد آدم بر زمين
    بهر گريه آمد آدم بر زمين




  • چون مرى كردند با موسى بكين
    ساحران او را مكرم داشتند
    گر همى خواهى عصا تو فكن نخست
    افكنيد ان مكرها را درميان
    كز مرى آن دست و پاهاشان بريد
    دست و پا در جرم آن در باختند
    تو نه اى كامل مخور مي باش لال
    گوشها را حق بفرمود انصتوا
    مدتى خامش بود او جمله گوش
    از سخن تا او سخن آموختن
    خويشتن را گنگ گيتى مي كند
    لال باشد كى كند در نطق جوش
    سوى منطق از ره سمع اندر آ
    واطلبوا الاغراض فى اسبابها
    جز كه نطق خالق بي طمع نيست
    مسند جمله ورا اسناد نى
    تابع استاد و محتاج مثال
    دلق و اشكى گير در ويرانه اى
    اشك تر باشد دم توبه پرست
    تا بود گريان و نالان و حزين
    تا بود گريان و نالان و حزين



/ 1765