دفتر پنجم از كتاب مثنوى
فرستادن ميكائيل را عليه السلام به قبض حفنه اى خاك از زمين جهت تركيب ترتيب جسم مبارك ابوالبشر خليفة الحق مسجود الملك و معلمهم آدم عليه السلام
آن كه خواهى كز غمش خسته كنى تا فرو آيد بلا بي دافعى وانك خواهى كز بلااش وا خرى گفته اى اندر نبى كه آن امتان چون تضرع مي نكردند آن نفس ليك دلهاشان چون قاسى گشته بود تا نداند خويش را مجرم عنيد تا نداند خويش را مجرم عنيد راه زارى بر دلش بسته كنى چون نباشد از تضرع شافعى جان او را در تضرع آورى كه بريشان آمد آن قهر گران تا بلا زيشان بگشتى باز پس آن گنههاشان عبادت مي نمود آب از چشمش كجا داند دويد آب از چشمش كجا داند دويد