فيما يرجى من رحمة الله تعالى معطى النعم قبل استحقاقها و هو الذى ينزل الغيث من بعد ما قنطوا و رب بعد يورث قربا و رب معصية ميمونة و رب سعادة تاتى من حيث يرجى النقم ليعلم ان الله يبدل سياتهم حسنات - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر پنجم از كتاب مثنوى

فيما يرجى من رحمة الله تعالى معطى النعم قبل استحقاقها و هو الذى ينزل الغيث من بعد ما قنطوا و رب بعد يورث قربا و رب معصية ميمونة و رب سعادة تاتى من حيث يرجى النقم ليعلم ان الله يبدل سياتهم حسنات





  • آن خيال از اندرون آيد برون
    هر خيالى كو كند در دل وطن
    چون خيال آن مهندس در ضمير
    مخلصم زين هر دو محشر قصه ايست
    چون بر آيد آفتاب رستخيز
    سوى ديوان قضا پويان شوند
    نقد نيكو شادمان و ناز ناز
    لحظه لحظه امتحانها مي رسد
    چون ز قنديل آب و روغن گشته فاش
    از پياز و گندنا و كوكنار
    آن يكى سرسبز نحن المتقون
    چشمها بيرون جهيد از خطر
    باز مانده ديده ها در انتظار
    چشم گردان سوى راست و سوى چپ
    نامه اى آيد به دست بنده اى
    اندرو يك خير و يك توفيق نه
    پر ز سر تا پاى زشتى و گناه
    آن دغل كارى و دزديهاى او
    چون بخواند نامه ى خود آن ثقيل
    پس روان گردد چو دزدان سوى دار
    پس روان گردد چو دزدان سوى دار




  • چون زمين كه زايد از تخم درون
    روز محشر صورتى خواهد شدن
    چون نبات اندر زمين دانه گير
    ممنان را در بيانش حصه ايست
    بر جهند از خاك زشت و خوب تيز
    نقد نيك و بد به كوره مي روند
    نقد قلب اندر زحير و در گداز
    سر دلها مي نمايد در جسد
    يا چو خاكى كه برويد سرهاش
    سر دى پيدا كند دست بهار
    وآن دگر هم چون بنفشه سرنگون
    گشته ده چشمه ز بيم مستقر
    تا كه نامه نايد از سوى يسار
    زانك نبود بخت نامه ى راست زپ
    سر سيه از جرم و فسق آگنده اى
    جز كه آزار دل صديق نه
    تسخر و خنبك زدن بر اهل راه
    و آن چو فرعونان انا و اناى او
    داند او كه سوى زندان شد رحيل
    جرم پيدا بسته راه اعتذار
    جرم پيدا بسته راه اعتذار



/ 1765