فيما يرجى من رحمة الله تعالى معطى النعم قبل استحقاقها و هو الذى ينزل الغيث من بعد ما قنطوا و رب بعد يورث قربا و رب معصية ميمونة و رب سعادة تاتى من حيث يرجى النقم ليعلم ان الله يبدل سياتهم حسنات - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر پنجم از كتاب مثنوى

فيما يرجى من رحمة الله تعالى معطى النعم قبل استحقاقها و هو الذى ينزل الغيث من بعد ما قنطوا و رب بعد يورث قربا و رب معصية ميمونة و رب سعادة تاتى من حيث يرجى النقم ليعلم ان الله يبدل سياتهم حسنات





  • آن هزاران حجت و گفتار بد
    رخت دزدى بر تن و در خانه اش
    پس روان گردد به زندان سعير
    چون موكل آن ملايك پيش و پس
    مي برندش مي سپوزندش به نيش
    مي كشد پا بر سر هر راه او
    منتظر مي ايستد تن مي زند
    اشك مي بارد چون باران خزان
    هر زمانى روى وا پس مي كند
    پس ز حق امر آيد از اقليم نور
    انتظار چيستى اى كان شر
    نامه ات آنست كت آمد به دست
    چون بديدى نامه ى كردار خويش
    بيهده چه مول مولى مي زنى
    نه ترا از روى ظاهر طاعتى
    نه ترا شبها مناجات و قيام
    نه ترا حفظ زبان ز آزار كس
    پيش چه بود ياد مرگ و نزع خويش
    نه ترا بر ظلم توبه ى پر خروش
    چون ترازوى تو كژ بود و دغا
    چون ترازوى تو كژ بود و دغا




  • بر دهانش گشته چون مسمار بد
    گشته پيدا گم شده افسانه اش
    كه نباشد خار را ز آتش گزير
    بوده پنهان گشته پيدا چون عسس
    كه برو اى سگ به كهدانهاى خويش
    تا بود كه بر جهد زان چاه او
    در اميدى روى وا پس مي كند
    خشك اوميدى چه دارد او جز آن
    رو به درگاه مقدس مي كند
    كه بگوييدش كاى بطال عور
    رو چه وا پس مي كنى اى خيره سر
    اى خدا آزار و اى شيطان پرست
    چه نگرى پس بين جزاى كار خويش
    در چنين چه كو اميد روشنى
    نه ترا در سر و باطن نيتى
    نه ترا در روز پرهيز و صيام
    نه نظر كردن به عبرت پيش و پس
    پس چه باشد مردن ياران ز پيش
    اى دغا گندم نماى جوفروش
    راست چون جويى ترازوى جزا
    راست چون جويى ترازوى جزا



/ 1765