دفتر پنجم از كتاب مثنوى
فيما يرجى من رحمة الله تعالى معطى النعم قبل استحقاقها و هو الذى ينزل الغيث من بعد ما قنطوا و رب بعد يورث قربا و رب معصية ميمونة و رب سعادة تاتى من حيث يرجى النقم ليعلم ان الله يبدل سياتهم حسنات
چونك پاى چپ بدى در غدر و كاست چون جزا سايه ست اى قد تو خم زين قبل آيد خطابات درشت بنده گويد آنچ فرمودى بيان خود تو پوشيدى بترها را به حلم ليك بيرون از جهاد و فعل خويش وز نياز عاجزانه ى خويشتن بودم اوميدى به محض لطف تو بخشش محضى ز لطف بي عوض رو سپس كردم بدان محض كرم سوى آن اوميد كردم روى خويش خلعت هستى بدادى رايگان چون شمارد جرم خود را و خطا كاى ملايك باز آريدش به ما لاابالى وار آزادش كنيم لا ابالى مر كسى را شد مباح آتشى خوش بر فروزيم از كرم آتشى كز شعله اش كمتر شرار شعله در بنگاه انسانى زنيم ما فرستاديم از چرخ نهم ما فرستاديم از چرخ نهم نامه چون آيد ترا در دست راست سايه ى تو كژ فتد در پيش هم كه شود كه را از آن هم كوز پشت صد چنانم صد چنانم صد چنان ورنه مي دانى فضيحتها به علم از وراى خير و شر و كفر و كيش وز خيال و وهم من يا صد چو من از وراى راست باشى يا عتو بودم اوميد اى كريم بي عوض سوى فعل خويشتن مي ننگرم كه وجودم داده اى از پيش بيش من هميشه معتمد بودم بر آن محض بخشايش در آيد در عطا كه بدستش چشم دل سوى رجا وآن خطاها را همه خط بر زنيم كش زيان نبود ز غدر و از صلاح تا نماند جرم و زلت بيش و كم مي بسوزد جرم و جبر و اختيار خار را گلزار روحانى كنيم كيميا يصلح لكم اعمالكم كيميا يصلح لكم اعمالكم