دفتر پنجم از كتاب مثنوى
خلق الجان من مارج من نار و قوله تعالى فى حق ابليس انه كان من الجن ففسق
چون در آيد نزع و مرگ آهى كنى تا نمانى غرق موج زشتيى ياد نارى از سفينه ى راستين چونك درمانى به غرقاب فنا ديو گويد بنگريد اين خام را دور اين خصلت ز فرهنگ اياز او خروس آسمان بوده ز پيش او خروس آسمان بوده ز پيش ذكر دلق و چارق آنگاهى كنى كه نباشد از پناهى پشتيى ننگرى رد چارق و در پوستين پس ظلمنا ورد سازى بر ولا سر بريد اين مرغ بي هنگام را كه پديد آيد نمازش بي نماز نعره هاى او همه در وقت خويش نعره هاى او همه در وقت خويش