در معنى اين كى ارنا الاشياء كما هى و معنى اين كى لو كشف الغطاء ما از ددت يقينا و قوله در هر كه تو از ديده ى بد مي نگرى از چنبره ى وجود خود مي نگرى پايه ى كژ كژ افكند سايه - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر پنجم از كتاب مثنوى

در معنى اين كى ارنا الاشياء كما هى و معنى اين كى لو كشف الغطاء ما از ددت يقينا و قوله در هر كه تو از ديده ى بد مي نگرى از چنبره ى وجود خود مي نگرى پايه ى كژ كژ افكند سايه





  • اى خروسان از وى آموزيد بانگ
    صبح كاذب آيد و نفريبدش
    اهل دنيا عقل ناقص داشتند
    صبح كاذب كاروانها را زدست
    صبح كاذب خلق را رهبر مباد
    اى شده تو صبح كاذب را رهين
    گر ندارى از نفاق و بد امان
    بدگمان باشد هميشه زشت كار
    آن خسان كه در كژيها مانده اند
    وآن اميران خسيس قلب ساز
    كو دفينه دارد و گنج اندر آن
    شاه مي دانست خود پاكى او
    كاى امير آن حجره را بگشاى در
    تا پديد آيد سگالشهاى او
    مر شما را دادم آن زر و گهر
    اين همي گفت و دل او مي طپيد
    كه منم كين بر زبانم مي رود
    باز مي گويد به حق دين او
    كى به قذف زشت من طيره شود
    مبتلى چون ديد تاويلات رنج
    مبتلى چون ديد تاويلات رنج




  • بانگ بهر حق كند نه بهر دانگ
    صبح كاذب عالم و نيك و بدش
    تا كه صبح صادقش پنداشتند
    كه به بوى روز بيرون آمدست
    كو دهد بس كاروانها را به باد
    صبح صادق را تو كاذب هم مبين
    از چه دارى بر برادر ظن همان
    نامه ى خود خواند اندر حق يار
    انبيا را ساحر و كژ خوانده اند
    اين گمان بردند بر حجره ى اياز
    ز آينه ى خود منگر اندر ديگران
    بهر ايشان كرد او آن جست و جو
    نيم شب كه باشد او زان بي خبر
    بعد از آن بر ماست مالشهاى او
    من از آن زرها نخواهم جز خبر
    از براى آن اياز بى نديد
    اين جفاگر بشنود او چون شود
    كه ازين افزون بود تمكين او
    وز غرض وز سر من غافل بود
    برد بيند كى شود او مات رنج
    برد بيند كى شود او مات رنج



/ 1765