باز گفتن بازرگان با طوطى آنچ ديد از طوطيان هندوستان - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر اول از كتاب مثنوى

باز گفتن بازرگان با طوطى آنچ ديد از طوطيان هندوستان





  • اوليا را هست قدرت از اله
    بسته درهاى مواليد از سبب
    گفته ناگفته كند از فتح باب
    از همه دلها كه آن نكته شنيد
    گرت برهان بايد و حجت مها
    آيت انسوكم ذكرى بخوان
    چون به تذكير و به نسيان قادرند
    چون بنسيان بست او راه نظر
    خلتم سخرية اهل السمو
    صاحب ده پادشاه جسمهاست
    فرع ديد آمد عمل بي هيچ شك
    من تمام اين نيارم گفت از آن
    چون فراموشى خلق و يادشان
    صد هزاران نيك و بد را آن بهى
    روز دلها را از آن پر مي كند
    آن همه انديشه ى پيشانها
    پيشه و فرهنگ تو آيد به تو
    پيشه ى زرگر بهنگر نشد
    پيشه ها و خلقها همچون جهاز
    پيشه ها و خلقها از بعد خواب
    پيشه ها و خلقها از بعد خواب




  • تير جسته باز آرندش ز راه
    چون پشيمان شد ولى زان دست رب
    تا از آن نه سيخ سوزد نه كباب
    آن سخن را كرد محو و ناپديد
    بازخوان من آية او ننسها
    قدرت نسيان نهادنشان بدان
    بر همه دلهاى خلقان قاهرند
    كار نتوان كرد ور باشد هنر
    از نبى خوانيد تا انسوكم
    صاحب دل شاه دلهاى شماست
    پس نباشد مردم الا مردمك
    منع مي آيد ز صاحب مركزان
    با ويست و او رسد فريادشان
    مي كند هر شب ز دلهاشان تهى
    آن صدفها را پر از در مي كند
    مي شناسند از هدايت خانها
    تا در اسباب بگشايد به تو
    خوى اين خوش خو با آن منكر نشد
    سوى خصم آيند روز رستخيز
    واپس آيد هم به خصم خود شتاب
    واپس آيد هم به خصم خود شتاب



/ 1765