دفتر پنجم از كتاب مثنوى
حكايت در تقرير اين سخن كى چندين گاه گفت ذكر را آزموديم مدتى صبر و خاموشى را بيازماييم
چند پختى تلخ و تيز و شورگز آن يكى را در قيامت ز انتباه سرسيه چون نامه هاى تعزيه جمله فسق و معصيت بد يك سرى آنچنان نامه ى پليد پر وبال خود همين جا نامه ى خود را ببين موزه ى چپ كفش چپ هم در دكان چون نباشى راست مي دان كه چپى آنك گل را شاهد و خوش بو كند هر شمالى را يمينى او دهد گر چپى با حضرت او راست باش تو روا دارى كه اين نامه ى مهين اين چنين نامه كه پرظلم و جفاست اين چنين نامه كه پرظلم و جفاست اين يكى بار امتحان شيرين بپز در كف آيد نامه ى عصيان سياه پر معاصى متن نامه و حاشيه هم چو دارالحرب پر از كافرى در يمين نايد درآيد در شمال دست چپ را شايد آن يا در يمين آن چپ دانيش پيش از امتحان هست پيدا نعره ى شير و كپى هر چپى را راست فضل او كند بحر را ماء معينى او دهد تا ببينى دست برد لطفهاش بگذرد از چپ در آيد در يمين كى بود خود درخور اندر دست راست كى بود خود درخور اندر دست راست