حكايت آن شخص كى از ترس خويشتن را در خانه اى انداخت رخها زرد چون زعفران لبها كبود چون نيل دست لرزان چون برگ درخت خداوند خانه پرسيد كى خيرست چه واقعه است گفت بيرون خر مي گيرند به سخره گفت مبارك خر مي گيرند تو خر نيستى چه مي ترسى گفت خر به جد مي گيرند تمييز برخاسته است امروز ترسم كى مرا خر گيرند - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر پنجم از كتاب مثنوى

حكايت آن شخص كى از ترس خويشتن را در خانه اى انداخت رخها زرد چون زعفران لبها كبود چون نيل دست لرزان چون برگ درخت خداوند خانه پرسيد كى خيرست چه واقعه است گفت بيرون خر مي گيرند به سخره گفت مبارك خر مي گيرند تو خر نيستى چه مي ترسى گفت خر به جد مي گيرند تمييز برخاسته است امروز ترسم كى مرا خر گيرند





  • هر يكى از حال ديگر بي خبر
    اين در آن حيران كه او از چيست خوش
    صحن ارض الله واسع آمده
    بر درختان شكر گويان برگ و شاخ
    بلبلان گرد شكوفه ى پر گره
    اين سخن پايان ندارد كن رجوع
    اين سخن پايان ندارد كن رجوع




  • ملك با پهنا و بي پايان و سر
    وآن درين خيره كه حيرت چيستش
    هر درختى از زمينى سر زده
    كه زهى ملك و زهى عرصه ى فراخ
    كه از آنچ مي خورى ما را بده
    سوى آن روباه و شير و سقم و جوع
    سوى آن روباه و شير و سقم و جوع



/ 1765