دفتر پنجم از كتاب مثنوى
در بيان آنك نقض عهد و توبه موجب بلا بود بلك موجب مسخ است چنانك در حق اصحاب سبت و در حق اصحاب مايده ى عيسى و جعل منهم القردة و الخنازير و اندرين امت مسخ دل باشد و به قيامت تن را صورت دل دهند نعوذ بالله
نقض ميثاق و شكست توبه ها نقض توبه و عهد آن اصحاب سبت پس خدا آن قوم را بوزينه كرد اندرين امت نبد مسخ بدن چون دل بوزينه گردد آن دلش گر هنر بودى دلش را ز اختبار آن سگ اصحاب خوش بد سيرتش مسخ ظاهر بود اهل سبت را از ره سر صد هزاران دگر از ره سر صد هزاران دگر موجب لعنت شود در انتها موجب مسخ آمد و اهلاك و مقت چونك عهد حق شكستند از نبرد ليك مسخ دل بود اى بوالفطن از دل بوزينه شد خوار آن گلش خوار كى بودى ز صورت آن حمار هيچ بودش منقصت زان صورتش تا ببيند خلق ظاهر كبت را گشته از توبه شكستن خوك و خر گشته از توبه شكستن خوك و خر