جواب گفتن روبه خر را - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر پنجم از كتاب مثنوى

جواب گفتن روبه خر را





  • گفت روبه صاف ما را درد نيست
    اين همه وهم توست اى ساده دل
    از خيال زشت خود منگر به من
    ظن نيكو بر بر اخوان صفا
    اين خيال و وهم بد چون شد پديد
    مشفقى گر كرد جور و امتحان
    خصاه من بدرگ نبودم زشت اسم
    ور بدى بد آن سگالش قدرا
    عالم وهم و خيال طمع و بيم
    نقشهاى اين خيال نقش بند
    گفت هذا ربى ابراهيم راد
    ذكر كوكب را چنين تاويل گفت
    عالم وهم و خيال چشم بند
    تا كه هذا ربى آمد قال او
    غرق گشته عقلهاى چون جبال
    كوهها را هست زين طوفان فضوح
    زين خيال ره زن راه يقين
    مرد ايقان رست از وهم و خيال
    وآنك نور عمرش نبود سند
    صد هزاران كشتى با هول و سهم
    صد هزاران كشتى با هول و سهم




  • ليك تخييلات وهمى خورد نيست
    ورنه بر تو نه غشى دارم نه غل
    بر محبان از چه دارى س ظن
    گرچه آيد ظاهرا زيشان جفا
    صد هزاران يار را از هم بريد
    عقل بايد كه نباشد بدگمان
    آنك ديدى بد نبد بود آن طلسم
    عفو فرمايند ياران زان خطا
    هست ره رو را يكى سدى عظيم
    چون خليلى را كه كه بد شد گزند
    چونك اندر عالم وهم اوفتاد
    آن كسى كه گوهر تاويل سفت
    آنچنان كه را ز جاى خويش كند
    خربط و خر را چه باشد حال او
    در بحار وهم و گرداب خيال
    كو امانى جز كه در كشتى نوح
    گشت هفتاد و دو ملت اهل دين
    موى ابرو را نمي گويد هلال
    موى ابروى كژى راهش زند
    تخته تخته گشته در درياى وهم
    تخته تخته گشته در درياى وهم



/ 1765