دانستن شيخ ضمير سايل را بى گفتن و دانستن قدر وام وام داران بى گفتن كى نشان آن باشد كى اخرج به صفاتى الى خلقي - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر پنجم از كتاب مثنوى

دانستن شيخ ضمير سايل را بى گفتن و دانستن قدر وام وام داران بى گفتن كى نشان آن باشد كى اخرج به صفاتى الى خلقي





  • حاجت خود گر نگفتى آن فقير
    آنچ در دل داشتى آن پشت خم
    پس بگفتندى چه دانستى كه او
    او بگفتى خانه ى دل خلوتست
    اندرو جز عشق يزدان كار نيست
    خانه را من روفتم از نيك و بد
    هرچه بينم اندرو غير خدا
    گر در آبى نخل يا عرجون نمود
    در تگ آب ار ببينى صورتى
    ليك تا آب از قذى خالى شدن
    تا نماند تيرگى و خس درو
    جز گلابه در تنت كو اى مقل
    تو بر آنى هر دمى كز خواب و خور
    تو بر آنى هر دمى كز خواب و خور




  • او بدادى و بدانستى ضمير
    قدر آن دادى بدو نه بيش و كم
    اين قدر انديشه دارد اى عمو
    خالى از كديه مثال جنتست
    جز خيال وصل او ديار نيست
    خانه ام پرست از عشق احد
    آن من نبود بود ژس گدا
    جز ز ژس نخله ى بيرون نبود
    ژس بيرون باشد آن نقش اى فتى
    تنقيه شرطست در جوى بدن
    تا امين گردد نمايد ژس رو
    آب صافى كن ز گل اى خصم دل
    خاك ريزى اندرين جو بيشتر
    خاك ريزى اندرين جو بيشتر



/ 1765