حكايت جوحى كى چادر پوشيد و در وعظ ميان زنان نشست و حركتى كرد زنى او را بشناخت كى مردست نعره اى زد - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر پنجم از كتاب مثنوى

حكايت جوحى كى چادر پوشيد و در وعظ ميان زنان نشست و حركتى كرد زنى او را بشناخت كى مردست نعره اى زد





  • گر بريش و خايه مردستى كسى
    پيشواى بد بود آن بز شتاب
    ريش شانه كرده كه من سابقم
    هين روش بگزين و ترك ريش كن
    تا شوى چون بوى گل با عاشقان
    كيست بوى گل دم عقل و خرد
    كيست بوى گل دم عقل و خرد




  • هر بزى را ريش و مو باشد بسى
    مي برد اصحاب را پيش قصاب
    سابقى ليكن به سوى مرگ و غم
    ترك اين ما و من و تشويش كن
    پيشوا و رهنماى گلستان
    خوش قلاووز ره ملك ابد
    خوش قلاووز ره ملك ابد



/ 1765