دفتر پنجم از كتاب مثنوى
تمثيل تن آدمى به مهمان خانه و انديشه هاى مختلف به مهمانان مختلف عارف در رضا بدان انديشه هاى غم و شادى چون شخص مهمان دوست غريب نواز خليل وار كى در خليل باكرام ضيف پيوسته باز بود بر كافر و ممن و امين و خاين و با همه مهمانان روى تازه داشتي
هست مهمان خانه اين تن اى جوان هين مگو كين مانند اندر گردنم هرچه آيد از جهان غيب وش هرچه آيد از جهان غيب وش هر صباحى ضيف نو آيد دوان كه هم اكنون باز پرد در عدم در دلت ضيفست او را دار خوش در دلت ضيفست او را دار خوش