دفتر پنجم از كتاب مثنوى
بيان آنك نحن قسمنا كى يكى را شهوت و قوت خران دهد و يكى را كياست و قوت انبيا و فرشتگان بخشد سر ز هوا تافتن از سروريست ترك هوا قوت پيغامبريست تخمهايى كى شهوتى نبود بر آن جز قيامتى نبود
گر بدش سستى نرى خران ترك خشم و شهوت و حرص آورى نرى خر گو مباش اندر رگش مرده اى باشم به من حق بنگرد مغز مردى اين شناس و پوست آن حفت الجنه مكاره را رسيد اى اياز شير نر ديوكش آنچ چندين صدر ادراكش نكرد اى به ديده لذت امر مرا داستان ذوق امر و چاشنيش داستان ذوق امر و چاشنيش بود او را مردى پيغامبران هست مردى و رگ پيغامبرى حق همى خواند الغ بگلربگش به از آن زنده كه باشد دور و رد آن برد دوزخ برد اين در جنان حفت النار از هوا آمد پديد مردى خر كم فزون مردى هش لعب كودك بود پيشت اينت مرد جان سپرده بهر امرم در وفا بشنو اكنون در بيان معنويش بشنو اكنون در بيان معنويش