دفتر پنجم از كتاب مثنوى
تشنيع زدن امرا بر اياز كى چرا شكستش و جواب دادن اياز ايشان را
گفت اياز اى مهتران نامور امر سلطان به بود پيش شما اى نظرتان بر گهر بر شاه نه من ز شه بر مي نگردانم بصر بي گهر جانى كه رنگين سنگ را پشت سوى لعبت گل رنگ كن اندر آ در جو سبو بر سنگ زن گر نه اى در راه دين از ره زنان سر فرود انداختند آن مهتران از دل هر يك دو صد آه آن زمان كرد اشارت شه به جلاد كهن اين خسان چه لايق صدر من اند امر ما پيش چنين اهل فساد امر ما پيش چنين اهل فساد امر شه بهتر به قيمت يا گهر يا كه اين نيكو گهر بهر خدا قبله تان غولست و جاده ى راه نه من چو مشرك روى نارم با حجر برگزيند پس نهد شاه مرا عقل در رنگ آورنده دنگ كن آتش اندر بو و اندر رنگ زن رنگ و بو مپرست مانند زنان عذرجويان گشه زان نسيان به جان هم چو دودى مي شدى تا آسمان كه ز صدرم اين خسان را دور كن كز پى سنگ امر ما را بشكنند بهر رنگين سنگ شد خوار و كساد بهر رنگين سنگ شد خوار و كساد