تفسير ما شاء الله كان - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر اول از كتاب مثنوى

تفسير ما شاء الله كان





  • ز انبهى برگ پنهان گشته شاخ
    اين سخنهايى كه از عقل كلست
    بوى گل ديدى كه آنجا گل نبود
    بو قلاووزست و رهبر مر ترا
    بو دواى چشم باشد نورساز
    بوى بد مر ديده را تارى كند
    تو كه يوسف نيستى يعقوب باش
    بشنو اين پند از حكيم غزنوى
    ناز را رويى ببايد همچو ورد
    زشت باشد روى نازيبا و ناز
    پيش يوسف نازش و خوبى مكن
    معنى مردن ز طوطى بد نياز
    تا دم عيسى ترا زنده كند
    از بهاران كى شود سرسبز سنگ
    سالها تو سنگ بودى دل خراش
    سالها تو سنگ بودى دل خراش




  • ز انبهى گل نهان صحرا و كاخ
    بوى آن گلزار و سرو و سنبلست
    جوش مل ديدى كه آنجا مل نبود
    مي برد تا خلد و كوثر مر ترا
    شد ز بويى ديده ى يعقوب باز
    بوى يوسف ديده را يارى كند
    همچو او با گريه و آشوب باش
    تا بيابى در تن كهنه نوى
    چون ندارى گرد بدخويى مگرد
    سخت باشد چشم نابينا و درد
    جز نياز و آه يعقوبى مكن
    در نياز و فقر خود را مرده ساز
    همچو خويشت خوب و فرخنده كند
    خاك شو تا گل نمايى رنگ رنگ
    آزمون را يك زمانى خاك باش
    آزمون را يك زمانى خاك باش



/ 1765