مدافعه ى امرا آن حجت را به شبهه ى جبريانه و جواب دادن شاه ايشان را - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر ششم از كتاب مثنوى

مدافعه ى امرا آن حجت را به شبهه ى جبريانه و جواب دادن شاه ايشان را





  • پس بگفتند آن اميران كين فنيست
    قسمت حقست مه را روى نغز
    گفت سلطان بلك آنچ از نفس زاد
    ورنه آدم كى بگفتى با خدا
    خود بگفتى كين گناه از نفس بود
    هم چو ابليسى كه گفت اغويتنى
    بل قضا حقست و جهد بنده حق
    در تردد مانده ايم اندر دو كار
    اين كنم يا آن كنم او كى گود
    هيچ باشد اين تردد بر سرم
    اين تردد هست كه موصل روم
    پس تردد را ببايد قدرتى
    بر قضا كم نه بهانه اى جوان
    خون كند زيد و قصاص او به عمر
    گرد خود برگرد و جرم خود ببين
    كه نخواهد شد غلط پاداش مير
    چون عسل خوردى نيامد تب به غير
    در چه كردى جهد كان وا تو نگشت
    فعل تو كه زايد از جان و تنت
    فعل را در غيب صورت مي كنند
    فعل را در غيب صورت مي كنند




  • از عنايتهاش كار جهد نيست
    داده ى بختست گل را بوى نغز
    ريع تقصيرست و دخل اجتهاد
    ربنا انا ظلمنا نفسنا
    چون قضا اين بود حزم ما چه سود
    تو شكستى جام و ما را مي زنى
    هين مباش اعور چو ابليس خلق
    اين تردد كى بود بي اختيار
    كه دو دست و پاى او بسته بود
    كه روم در بحر يا بالا پرم
    يا براى سحر تا بابل روم
    ورنه آن خنده بود بر سبلتى
    جرم خود را چون نهى بر ديگران
    مى خورد عمرو و بر احمد حد خمر
    جنبش از خود بين و از سايه مبين
    خصم را مي داند آن مير بصير
    مزد روز تو نيامد شب به غير
    تو چه كاريدى كه نامد ريع كشت
    هم چو فرزندت بگيرد دامنت
    فعل دزدى را نه دارى مي زنند
    فعل دزدى را نه دارى مي زنند



/ 1765