حكايت آن عاشق كى شب بيامد بر اميد وعده ى معشوق بدان وثاقى كى اشارت كرده بود و بعضى از شب منتظر ماند و خوابش بربود معشوق آمد بهر انجاز وعده او را خفته يافت جيبش پر جوز كرد و او را خفته گذاشت و بازگشت - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر ششم از كتاب مثنوى

حكايت آن عاشق كى شب بيامد بر اميد وعده ى معشوق بدان وثاقى كى اشارت كرده بود و بعضى از شب منتظر ماند و خوابش بربود معشوق آمد بهر انجاز وعده او را خفته يافت جيبش پر جوز كرد و او را خفته گذاشت و بازگشت





  • اين ز بسيارى نيابد خواريى
    گر جهان پر شد ز نور آفتاب
    ليك با اين جمله بالاتر خرام
    گرچه اين مستى چو باز اشهبست
    رو سرافيلى شو اندر امتياز
    مست را چون دل مزاح انديشه شد
    اين ندانم وان ندانم بهر چيست
    نفى بهر ثبت باشد در سخن
    نيست اين و نيست آن هين واگذار
    نفى بگذار و همان هستى پرست
    نفى بگذار و همان هستى پرست




  • خوار كى بود تن پرستى ناريى
    كى بود خوار آن تف خوش التهاب
    چونك ارض الله واسع بود و رام
    برتر از وى در زمين قدس هست
    در دمنده ى روح و مست و مست ساز
    اين ندانم و آن ندانم پيشه شد
    تا بگويى آنك مي دانيم كيست
    نفى بگذار و ز ثبت آغاز كن
    آنك آن هستست آن را پيش آر
    اين در آموز اى پدر زان ترك مست
    اين در آموز اى پدر زان ترك مست



/ 1765