در آمدن ضرير در خانه ى مصطفى عليه السلام و گريختن عايشه رضى الله عنها از پيش ضرير و گفتن رسول عليه السلام كى چه مي گريزى او ترا نمي بيند و جواب دادن عايشه رضى الله عنها رسول را صلى الله عليه و سلم - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر ششم از كتاب مثنوى

در آمدن ضرير در خانه ى مصطفى عليه السلام و گريختن عايشه رضى الله عنها از پيش ضرير و گفتن رسول عليه السلام كى چه مي گريزى او ترا نمي بيند و جواب دادن عايشه رضى الله عنها رسول را صلى الله عليه و سلم





  • اندر آمد پيش پيغامبر ضرير
    اى تو مير آب و من مستسقيم
    چون در آمد آن ضرير از در شتاب
    زانك واقف بود آن خاتون پاك
    هر كه زيباتر بود رشكش فزون
    گنده پيران شوى را قما دهند
    چون جمال احمدى در هر دو كون
    نازهاى هر دو كون او را رسد
    كه در افكندم به كيوان گوى را
    در شعاع بي نظيرم لا شويد
    از كرم من هر شبى غايب شوم
    تا شما بى من شبى خفاش وار
    هم چو طاووسان پرى عرضه كنيد
    ننگريد آن پاى خود را زشت ساز
    رو نمايم صبح بهر گوشمال
    ترك آن كن كه درازست آن سخن
    ترك آن كن كه درازست آن سخن




  • كاى نوابخش تنور هر خمير
    مستغاث المستغاث اى ساقيم
    عايشه بگريخت بهر احتجاب
    از غيورى رسول رشكناك
    زانك رشك از ناز خيزد يا بنون
    چونك از زشتى و پيرى آگهند
    كى بدست اى فر يزدانيش عون
    غيرت آن خورشيد صدتو را رسد
    در كشيد اى اختران هم روى را
    ورنه پيش نور نم رسوا شويد
    كى روم الا نمايم كه روم
    پر زنان پريد گرد اين مطار
    باز مست و سركش و معجب شويد
    هم چو چارق كو بود شمع اياز
    تا نگرديد از منى ز اهل شمال
    نهى كردست از درازى امر كن
    نهى كردست از درازى امر كن



/ 1765