نكته گفتن آن شاعر جهت طعن شيعه حلب - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر ششم از كتاب مثنوى

نكته گفتن آن شاعر جهت طعن شيعه حلب





  • گفت آرى ليك كو دور يزيد
    چشم كوران آن خسارت را بديد
    خفته بودستيد تا اكنون شما
    پس عزا بر خود كنيد اى خفتگان
    روح سلطانى ز زندانى بجست
    چونك ايشان خسرو دين بوده اند
    سوى شادروان دولت تاختند
    روز ملكست و گش و شاهنشهى
    ور نه اى آگه برو بر خود گرى
    بر دل و دين خرابت نوحه كن
    ور همي بيند چرا نبود دلير
    در رخت كو از مى دين فرخى
    آنك جو ديد آب را نكند دريغ
    آنك جو ديد آب را نكند دريغ




  • كى بدست اين غم چه دير اينجا رسيد
    گوش كران آن حكايت را شنيد
    كه كنون جامه دريديت از عزا
    زانك بد مرگيست اين خواب گران
    جامه چه درانيم و چون خاييم دست
    وقت شادى شد چو بشكستند بند
    كنده و زنجير را انداختند
    گر تو يك ذره ازيشان آگهى
    زانك در انكار نقل و حشرى
    كه نمي بيند جز اين خاك كهن
    پشتدار و جانسپار و چشم سير
    گر بديدى بحر كو كف سخى
    خاصه آن كو ديد آن دريا و ميغ
    خاصه آن كو ديد آن دريا و ميغ



/ 1765