مثل - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر ششم از كتاب مثنوى

مثل





  • آن چنان كه كاروانى مي رسيد
    آن يكى گفت اندرين برد العجوز
    بانگ آمد نه بينداز از برون
    هم برون افكن هر آنچ افكندنيست
    بد هلال استاددل جان روشنى
    سايسى كردى در آخر آن غلام
    آن امير از حال بنده بي خبر
    آب و گل مي ديد و در وى گنج نه
    رنگ طين پيدا و نور دين نهان
    آن مناره ديد و در وى مرغ نى
    وان دوم مي ديد مرغى پرزنى
    وانك او ينظر به نور الله بود
    گفت آخر چشم سوى موى نه
    آن يكى گل ديد نقشين دو وحل
    تن مناره علم و طاعت هم چو مرغ
    مرد اوسط مرغ بينست او و بس
    موى آن نور نيست پنهان آن مرغ
    علم او از جان او جوشد مدام
    علم او از جان او جوشد مدام




  • در دهى آمد درى را باز ديد
    تا بيندازيم اينجا چند روز
    وانگهانى اندر آ تو اندرون
    در ميا با آن كاى ن مجلس سنيست
    سايس و بنده ى اميرى ممنى
    ليك سلطان سلاطين بنده نام
    كه نبودش جز بليسانه نظر
    پنج و شش مي ديد و اصل پنج نه
    هر پيمبر اين چنين بد در جهان
    بر مناره شاه بازى پر فنى
    ليك موى اندر دهان مرغ نى
    هم ز مرغ و هم ز مو آگاه بود
    تا نبينى مو بنگشايد گره
    وآن دگر گل ديد پر علم و عمل
    خواه سيصد مرغ گير و يا دو مرغ
    غير مرغى مي نبيند پيش و پس
    هيچ عاريت نباشد كار او
    پيش او نه مستعار آمد نه وام
    پيش او نه مستعار آمد نه وام



/ 1765