در بيان آنك مصطفى عليه السلام شنيد كى عيسى عليه السلام بر روى آب رفت فرمود لو ازداد يقينه لمشى على الهواء - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر ششم از كتاب مثنوى

در بيان آنك مصطفى عليه السلام شنيد كى عيسى عليه السلام بر روى آب رفت فرمود لو ازداد يقينه لمشى على الهواء





  • هر دو چون در بعد و پرده مانده اند
    چون نبشتى بعضى از قصه ى هلال
    آن هلال و بدر دارند اتحاد
    آن هلال از نقص در باطن بريست
    درس گويد شب به شب تدريج را
    در تانى گويد اى عجول خام
    ديگ را تدريج و استادانه جوش
    حق نه قادر بود بر خلق فلك
    پس چرا شش روز آن را دركشيد
    خلقت طفل از چه اندر نه مه است
    خلقت آدم چرا چل صبح بود
    نه چو تو اى خام كه اكنون تاختى
    بر دويدى چون كدو فوق همه
    تكيه كردى بر درختان و جدار
    اول ار شد مركبت سرو سهى
    رنگ سبزت زرد شد اى قرع زود
    رنگ سبزت زرد شد اى قرع زود




  • يا سيه رو يا فسرده مانده اند
    داستان بدر آر اندر مقال
    از دوى دورند و از نقص و فساد
    آن به ظاهر نقص تدريج آوريست
    در تانى بر دهد تفريج را
    پايه پايه بر توان رفتن به بام
    كار نايد قليه ى ديوانه جوش
    در يكى لحظه به كن بي هيچ شك
    كل يوم الف عام اى مستفيد
    زانك تدريج از شعار آن شه است
    اندر آن گل اندك اندك مي فزود
    طفلى و خود را تو شيخى ساختى
    كو ترا پاى جهاد و ملحمه
    بر شدى اى اقرژ هم قرع وار
    ليك آخر خشك و بي مغزى تهى
    زانك از گلگونه بود اصلى نبود
    زانك از گلگونه بود اصلى نبود



/ 1765