دفتر ششم از كتاب مثنوى
جواب دادن قاضى صوفى را
گفت قاضى گر نبودى امر مر ور نبودى نفس و شيطان و هوا پس به چه نام و لقب خواندى ملك چون بگفتى اى صبور و اى حليم صابرين و صادقين و منفقين رستم و حمزه و مخنث يك بدى علم و حكمت بهر راه و بي رهيست بهر اين دكان طبع شوره آب من همي دانم كه تو پاكى نه خام جور دوران و هر آن رنجى كه هست زآنك اينها بگذرند آن نگذرد زآنك اينها بگذرند آن نگذرد ور نبودى خوب و زشت و سنگ و در ور نبودى زخم و چاليش و وغا بندگان خويش را اى منهتك چون بگفتى اى شجاع و اى حكيم چون بدى بى ره زن و ديو لعين علم و حكمت باطل و مندك بدى چون همه ره باشد آن حكمت تهيست هر دو عالم را روا دارى خراب وين سالت هست از بهر عوام سهل تر از بعد حق و غفلتست دولت آن دارد كه جان آگه برد دولت آن دارد كه جان آگه برد