نوميد شدن آن پادشاه از يافتن آن گنج و ملول شدن او از طلب آن - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر ششم از كتاب مثنوى

نوميد شدن آن پادشاه از يافتن آن گنج و ملول شدن او از طلب آن





  • چونك تعويق آمد اندر عرض و طول
    دشتها را گز گز آن شه چاه كند
    گفت گير اين رقعه كش آثار نيست
    نيست اين كار كسى كش هست كار
    نادر افتد اهل اين ماخوليا
    سخت جانى بايد اين فن را چو تو
    گر نيابى نبودت هرگز ملال
    عقل راه نااميدى كى رود
    لاابالى عشق باشد نى خرد
    ترك تاز و تن گداز و بي حيا
    سخت رويى كه ندارد هيچ پشت
    پاك مي بازد نباشد مزدجو
    مي دهد حق هستيش بي علتى
    كه فتوت دادن بى علتست
    زانك ملت فضل جويد يا خلاص
    نى خدا را امتحانى مي كنند
    نى خدا را امتحانى مي كنند




  • شاه شد زان گنج دل سير و ملول
    رقعه را از خشم پيش او فكند
    تو بدين اوليترى كت كار نيست
    كه بسوزد گل بگردد گرد خار
    منتظر كه رويد از آهن گيا
    تو كه دارى جان سخت اين را بجو
    ور بيابى آن به تو كردم حلال
    عشق باشد كان طرف بر سر دود
    عقل آن جويد كز آن سودى برد
    در بلا چون سنگ زير آسيا
    بهره جويى را درون خويش كشت
    آنچنان كه پاك مي گيرد ز هو
    مي سپارد باز بي علت فتى
    پاك بازى خارج هر ملتست
    پاك بازانند قربانان خاص
    نى در سود و زيانى مي زنند
    نى در سود و زيانى مي زنند



/ 1765