حكايت آن سه مسافر مسلمان و ترسا و جهود و آن كى به منزل قوتى يافتند و ترسا و جهود سير بودند گفتند اين قوت را فردا خوريم مسلمان صايم بود گرسنه ماند از آنك مغلوب بود - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر ششم از كتاب مثنوى

حكايت آن سه مسافر مسلمان و ترسا و جهود و آن كى به منزل قوتى يافتند و ترسا و جهود سير بودند گفتند اين قوت را فردا خوريم مسلمان صايم بود گرسنه ماند از آنك مغلوب بود





  • پس بخفتند آن شب و برخاستند
    روى شستند و دهان و هر يكى
    يك زمانى هر كسى آورد رو
    ممن و ترسا جهود و گبر و مغ
    بلك سنگ و خاك و كوه و آب را
    اين سخن پايان ندارد هر سه يار
    آن يكى گفتا كه هر يك خواب خويش
    هركه خوابش بهتر اين را او خورد
    آنك اندر عقل بالاتر رود
    فوق آمد جان پر انوار او
    عاقلان را چون بقا آمد ابد
    پس جهود آورد آنچ ديده بود
    گفت در ره موسي ام آمد به پيش
    در پى موسى شدم تا كوه طور
    هر سه سايه محو شد زان آفتاب
    نور ديگر از دل آن نور رست
    هم من و هم موسى و هم كوه طور
    بعد از آن ديدم كه كه سه شاخ شد
    وصف هيبت چون تجلى زد برو
    آن يكى شاخ كه آمد سوى يم
    آن يكى شاخ كه آمد سوى يم




  • بامدادان خويش را آراستند
    داشت اندر ورد راه و مسلكى
    سوى ورد خويش از حق فضل جو
    جمله را رو سوى آن سلطان الغ
    هست واگشت نهانى با خدا
    رو به هم كردند آن دم ياروار
    آنچ ديد او دوش گو آور به پيش
    قسم هر مفضول را افضل برد
    خوردن او خوردن جمله بود
    باقيان را بس بود تيمار او
    پس به معنى اين جهان باقى بود
    تا كجا شب روح او گرديده بود
    گربه بيند دنبه اندر خواب خويش
    هر سه مان گشتيم ناپيدا ز نور
    بعد از آن زان نور شد يك فتح باب
    پس ترقى جست آن ثانيش چست
    هر سه گم گشتيم زان اشراق نور
    چونك نور حق درو نفاخ شد
    مي سكست از هم همي شد سو به سو
    گشت شيرين آب تلخ هم چو سم
    گشت شيرين آب تلخ هم چو سم



/ 1765