مبالغه كردن موش در لابه و زارى و وصلت جستن از چغز آبي - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر ششم از كتاب مثنوى

مبالغه كردن موش در لابه و زارى و وصلت جستن از چغز آبي





  • گفت كاى يار عزيز مهركار
    روز نور و مكسب و تابم توى
    از مروت باشد ار شادم كنى
    در شبان روزى وظيفه ى چاشتگاه
    من بدين يك بار قانع نيستم
    پانصد استسقاستم اندر جگر
    بي نيازى از غم من اى امير
    اين فقير بي ادب نا درخورست
    مي نجويد لطف عام تو سند
    نور او را زان زيانى نابده
    تا حدث در گلخنى شد نور يافت
    بود آلايش شد آرايش كنون
    شمس هم معده ى زمين را گرم كرد
    جزو خاكى گشت و رست از وى نبات
    با حدث كه بترينست اين كند
    تا به نسرين مناسك در وفا
    چون خبيثان را چنين خلعت دهد
    آن دهد حقشان كه لا عين رات
    ما كييم اين را بيا اى يار من
    منگر اندر زشتى و مكروهيم
    منگر اندر زشتى و مكروهيم




  • من ندارم بي رخت يك دم قرار
    شب قرار و سلوت و خوابم توى
    وقت و بي وقت از كرم يادم كنى
    راتبه كردى وصال اى نيك خواه
    در هوايت طرفه انسانيستم
    با هر استسقا قرين جوع البقر
    ده زكات جاه و بنگر در فقير
    ليك لطف عام تو زان برترست
    آفتابى بر حدثها مي زند
    وان حدث از خشكيى هيزم شده
    در در و ديوار حمامى بتافت
    چون برو بر خواند خورشيد آن فسون
    تا زمين باقى حدثها را بخورد
    هكذا يمحو الاله السيات
    كش نبات و نرگس و نسرين كند
    حق چه بخشد در جزا و در عطا
    طيبين را تا چه بخشد در رصد
    كه نگنجد در زبان و در لغت
    روز من روشن كن از خلق حسن
    كه ز پر زهرى چو مار كوهيم
    كه ز پر زهرى چو مار كوهيم



/ 1765