رجوع كردن به حكايت آن شخص وام كرده و آمدن او به اميد عنايت آن محتسب سوى تبريز - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر ششم از كتاب مثنوى

رجوع كردن به حكايت آن شخص وام كرده و آمدن او به اميد عنايت آن محتسب سوى تبريز





  • آن غريب ممتحن از بيم وام
    شد سوى تبريز و كوى گلستان
    زد ز دارالملك تبريز سنى
    جانش خندان شد از آن روضه ى رجال
    گفت يا حادى انخ لى ناقتى
    ابركى يا ناقتى طاب الامور
    اسرحى يا ناقتى حول الرياض
    ساربانا بار بگشا ز اشتران
    فر فردوسيست اين پاليز را
    هر زمانى نور روح انگيز جان
    چون وثاق محتسب جست آن غريب
    او پرير از دار دنيا نقل كرد
    رفت آن طاوس عرشى سوى عرش
    سايه اش گرچه پناه خلق بود
    راند او كشتى ازين ساحل پرير
    نعره اى زد مرد و بيهوش اوفتاد
    پس گلاب و آب بر رويش زدند
    تا به شب بي خويش بود و بعد از آن
    تا به شب بي خويش بود و بعد از آن




  • در ره آمد سوى آن دارالسلام
    خفته اوميدش فراز گل ستان
    بر اميدش روشنى بر روشنى
    از نسيم يوسف و مصر وصال
    جاء اسعادى و طارت فاقتى
    ان تبريزا مناخات الصدور
    ان تبريزا لنا نعم المفاض
    شهر تبريزست و كوى گلستان
    شعشعه ى عرشيست اين تبريز را
    از فراز عرش بر تبريزيان
    خلق گفتندش كه بگذشت آن حبيب
    مرد و زن از واقعه ى او روي زرد
    چون رسيد از هاتفانش بوى عرش
    در نورديد آفتابش زود زود
    گشته بود آن خواجه زين غم خانه سير
    گوييا او نيز در پى جان بداد
    همرهان بر حالتش گريان شدند
    نيم مرده بازگشت از غيب جان
    نيم مرده بازگشت از غيب جان



/ 1765